belligerency

/bəˈlɪdʒrənsi//bəˈlɪdʒrənsi/

معنی: تجاوز، حالت ادم متجاوز
معانی دیگر: در حال جنگ، درگیر در جنگ، متحارب، ستیهنده، ژکاره، جنگاور، خصم آمیز، دشمنانه، ستیزگرانه، جنگجویانه، جنگی، رزمی، وابسته به جنگ، جنگ گرا، رزمجو، ستیزگرای، طالب جنگ و دعوا، پرخاشگر، جنگ و ستیز، مخاصمه، در حال جنگ بودن، جنگجویی، محاربه، ستیهندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the position or status of a belligerent nation; condition of being at war.

(2) تعریف: belligerence.
مشابه: aggression

جمله های نمونه

1. She was always in belligerency when others belittled her.
[ترجمه گوگل]وقتی دیگران او را تحقیر می کردند، همیشه در جنگ بود
[ترجمه ترگمان]وقتی دیگران او را دیدند، او همیشه در belligerency بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. While military spending was constrained by the renunciation of belligerency, this does not mean that defence expenditure is insignificant.
[ترجمه گوگل]در حالی که مخارج نظامی به دلیل کنار گذاشتن جنگ تحمیلی محدود شد، این بدان معنا نیست که هزینه های دفاعی ناچیز است
[ترجمه ترگمان]در حالی که هزینه های نظامی با چشم پوشی از belligerency محدود شده است، این به این معنا نیست که هزینه های دفاعی ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whether it works or not, it shows how much the nature of modern belligerency is changing.
[ترجمه گوگل]چه کارساز باشد یا نه، نشان می دهد که ماهیت جنگ طلبی مدرن چقدر در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]اینکه چه کار می کند و چه نه، نشان می دهد که ماهیت of مدرن چقدر تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clinton's trip will be overshadowed by North Korea's increasing belligerency and potential range missile launch.
[ترجمه گوگل]سفر کلینتون تحت الشعاع افزایش خصومت و پرتاب موشک های برد بالقوه کره شمالی قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]سفر کلینتون با افزایش s و پرتاب موشکی بالقوه کره شمالی تحت الشعاع قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clinton's trip will be overshadowed by North Korea's increasing belligerency and potential long-range missile launch.
[ترجمه گوگل]سفر کلینتون تحت الشعاع افزایش جنگ طلبی کره شمالی و پرتاب احتمالی موشک دوربرد قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]سفر کلینتون تحت الشعاع افزایش belligerency کره شمالی و پرتاب موشک های بلند مدت قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Catching sight of Mammy's burden, Scarlett's expression changed from one of minor irritation to obstinate belligerency.
[ترجمه گوگل]با توجه به بار مامی، حالت اسکارلت از حالت عصبانیت جزئی به جنگ طلبی سرسخت تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]چهره اسکارلت درهم رفت و چهره اسکارلت درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It argued in effect that jurisdiction over the offense is sufficient for trial of an accused by military commission, when the charge includes the offense of unlawful enemy belligerency.
[ترجمه گوگل]در واقع استدلال کرد که صلاحیت قضایی برای این جرم برای محاکمه یک متهم توسط کمیسیون نظامی کافی است، زمانی که اتهام شامل جرم جنگ طلبی غیرقانونی دشمن باشد
[ترجمه ترگمان]در این گزارش آمده است که صلاحیت در مورد جرم برای محاکمه یک متهم توسط کمیسیون نظامی کافی است، در صورتی که این اتهام شامل توهین به دشمن غیرقانونی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Seoul, Tokyo and Washington expressed strong reservations, saying Pyongyang should not be rewarded for belligerency.
[ترجمه گوگل]اما سئول، توکیو و واشنگتن محفوظات شدید خود را ابراز کردند و گفتند که پیونگ یانگ نباید برای جنگ طلبی پاداش بگیرد
[ترجمه ترگمان]اما سئول، توکیو و واشنگتن اظهار نگرانی کردند و گفتند که پیونگ یانگ نباید برای belligerency پاداش داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجاوز (اسم)
violation, offense, attack, assault, belligerence, infringement, encroachment, transgression, belligerency, overrun

حالت ادم متجاوز (اسم)
belligerency

انگلیسی به انگلیسی

• hostility; aggressiveness, warlike state

پیشنهاد کاربران

جنگ طلبی
ورود به جنگ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : belligerent / belligerence / belligerency
صفت ( adjective ) : belligerent
قید ( adverb ) : belligerently
belligerency ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: ستیزگی
تعریف: وضعیت جنگ یا تعارض خصمانه

بپرس