bellhop

/ˈbelˌhɑːp//ˈbelhɒp/

جنگ گرای، رزمخواه، پیکارجوی، دعوایی و خصم آمیز، ستیزگرا، ستیهنده، ستیزه خوی، ژکاره، (در هتل ها و باشگاه ها و غیره) پیشخدمتی که کارش بردن چمدان و انجام دستورات مشتریان است، چمدان بر، پیشخدمت، پادو، مخفف bopper bell، پیشخدمت و پادو مهمانخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a man or boy who does errands at a hotel; bellboy.

جمله های نمونه

1. On the morning of Dobson's funeral a bellhop knocked on 3D and handed Jed a big square box.
[ترجمه گوگل]صبح روز تشییع جنازه دابسون یک زنگوله سه بعدی زد و جعبه بزرگ مربعی را به جید داد
[ترجمه ترگمان]صبح روز خاک سپاری دابسون، یک bellhop ۳ D را زد و یک جعبه مربع بزرگ به Jed داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. “We had a case where somebody recognized the bellhop at a hotel as somebody who had participated in violence against her in, I believe, Rwanda,” Myers recalled.
[ترجمه گوگل]مایرز به یاد می‌آورد: «ما موردی داشتیم که شخصی ناقوس یک هتل را به عنوان فردی که در خشونت علیه او در رواندا شرکت کرده بود، تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]مایرز به خاطر می آورد: \" ما موردی را داشتیم که در آن کسی در هتلی به عنوان کسی که در خشونت علیه او شرکت کرده بود، به عنوان کسی که در خشونت علیه او شرکت کرده بود، آشنا شدیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bellhop will help you carry the suitcases to your room. Have a nice evening!
[ترجمه گوگل]زنگوله به شما کمک می کند تا چمدان ها را به اتاق خود حمل کنید عصر خوبی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بهت کمک می کنه که چمدون رو ببری اتاقت شب خوبی داشته باشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bellhop : Allow me to help you with your luggage, ma'am.
[ترجمه گوگل]بل هاپ: اجازه بدهید در مورد چمدانتان به شما کمک کنم، خانم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید من به شما در with کمک کنم، خانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A bellhop conducted us to our room.
[ترجمه گوگل]زنگوله ما را به اتاقمان برد
[ترجمه ترگمان]یه پیشخدمت ما رو رسوند به اتاق ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She helped arrange a bellhop to bring my big heavy suitcase up to my room.
[ترجمه گوگل]او کمک کرد تا یک زنگوله ترتیب دهد تا چمدان بزرگ سنگین من را به اتاقم بیاورد
[ترجمه ترگمان]اون به یه پیشخدمت کمک کرد که چمدون بزرگ و سنگین منو بیاره تو اتاقم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. John: Would you send a bellhop for my bags, please?
[ترجمه گوگل]جان: لطفا برای کیف های من یک زنگوله بفرستید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه پیشخدمت واسه کیف های من بفرستی، لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please have a seat, and the bellhop will be right with you.
[ترجمه گوگل]لطفاً یک صندلی بنشینید و زنگوله درست با شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]لطفا بنشینید و پیشخدمت با شما درست خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bellhop will take your luggage upstairs. Have a nice stay, sir.
[ترجمه گوگل]زنگوله چمدان شما را به طبقه بالا می برد اقامت خوبی داشته باشید قربان
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت will رو میبره طبقه بالا اقامت خوبی داشته باشین، قربان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bellhop will take your luggage upstairs.
[ترجمه گوگل]زنگوله چمدان شما را به طبقه بالا می برد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت will رو میبره طبقه بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'll have the bellhop see to your bags.
[ترجمه گوگل]من از کیسه‌های شما لذت می‌برم
[ترجمه ترگمان] اون پیشخدمت رو می فرستم کیفت رو ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bellhop will help you to carry the suitcases to your room.
[ترجمه گوگل]زنگوله به شما کمک می کند تا چمدان ها را به اتاق خود ببرید
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت به تو کمک می کنه که چمدون رو ببری اتاقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Listen to Monica's conversation with the bellhop.
[ترجمه گوگل]به گفتگوی مونیکا با زنگوله گوش کنید
[ترجمه ترگمان]به گفتگوی \"مونیکا\" با اون پیشخدمت گوش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How much should we tip the bellhop?
[ترجمه گوگل]چقدر انعام بیل هاپ کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چقدر باید به اون پیشخدمت انعام بدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bellboy, one who runs errands for hotel guests
a bellhop is the same as a bellboy; used in american english.

پیشنهاد کاربران

پیشخدمت هتل ( در هتل ها و باشگاه ها و غیره ) پیشخدمتی که کارش بردن چمدان و انجام دستورات مشتریان است
مثال:
The bellhop will help you carry the suitcases to your room. Have a nice evening!
پیشخدمت هتل به شما کمک می کند که چمدانها را ببرید به اتاقتان. شب خوبی داشته باشید.
bellboy ( n ) ( bɛlbɔɪ ) ( also bellhop ) =a person whose job is to carry people's cases to their rooms in a hotel
bellhop
another term for bellboy
a hotel or club employee who escorts guests to rooms, assists them with luggage, and runs errands
چمدان بر، راهنمای مهمانان هتل، پیشخدمت
He is a former bellhop at Las Vegas's Gold Coast Hotel.
...
[مشاهده متن کامل]

The bellhop carried her bags to the lift.
Synonyms;
bellboy
bellman

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bellhop
پیشخدمت
باربر هتل

بپرس