belittling

جمله های نمونه

1. i find it belittling to wait behind the door of his room
برای من تحقیر کننده است که پشت در اتاقش انتظار بکشم.

2. Stop belittling yourself - your work is highly valued.
[ترجمه گوگل]دست از تحقیر خود بردارید - کار شما بسیار ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]تحقیر کردن خود را رها کنید - کارتان به شدت با ارزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I find it belittling to be criticized by someone so much younger than me.
[ترجمه گوگل]به نظر من این را تحقیر می‌کنم که کسی خیلی جوان‌تر از من از من انتقاد کند
[ترجمه ترگمان]من آن را تحقیر می کنم که توسط کسی که خیلی از من کوچک تر است مورد انتقاد قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. City College boosters made a point of belittling the influence of Jeffries' personal claque.
[ترجمه گوگل]تقویت‌کنندگان سیتی کالج، تأثیر کلاه شخصی جفریس را کم اهمیت جلوه دادند
[ترجمه ترگمان]تقویت کننده های کالج شهر به این نکته اشاره دارند که نفوذ claque خصوصی Jeffries را کم اهمیت جلوه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He may also be very hostile towards himself, belittling himself.
[ترجمه گوگل]او همچنین ممکن است نسبت به خود بسیار خصمانه باشد و خود را کوچک جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]او نیز ممکن است نسبت به خودش دشمن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Belittling such resources should be refuted, yet mere reliance on such resources is far less sufficient.
[ترجمه گوگل]کوچک شمردن چنین منابعی باید رد شود، اما اتکای صرف به چنین منابعی به مراتب کمتر کافی است
[ترجمه ترگمان]استفاده از چنین منابعی باید رد شود، با این حال تکیه بر این منابع کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I find it belittling to be reprimanded by someone so much younger than me.
[ترجمه گوگل]به نظرم توبیخ شدن توسط کسی خیلی کوچکتر از من کوچکتر است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، کسی که خیلی از من کوچک تر است سرزنش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The self - belittling person must grow in self - respect before God will say " Go " .
[ترجمه گوگل]شخص تحقیر کننده باید در احترام خود رشد کند قبل از اینکه خداوند بگوید برو
[ترجمه ترگمان]فرد تحقیر کننده باید قبل از اینکه خداوند بگوید \"برو\" رشد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Express to understand others without intimidating, belittling, or silencing them.
[ترجمه گوگل]بیان کنید تا دیگران را بدون ارعاب، تحقیر یا ساکت کردن آنها درک کنید
[ترجمه ترگمان]آن ها را بدون ترس، تحقیر کردن و یا ساکت کردن آن ها درک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had no intention of either glorifying or belittling Christianity, merely the desire to understand it.
[ترجمه گوگل]من هیچ قصدی نداشتم که مسیحیت را تجلیل یا تحقیر کنم، فقط میل به درک آن داشتم
[ترجمه ترگمان]من هیچ قصدی برای تجلیل یا تحقیر مسیحیت نداشتم، فقط می خواستم آن را درک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The belittling person must grwo in self - respect before talent will be discovered.
[ترجمه گوگل]شخص تحقیرکننده باید قبل از کشف استعداد، در احترام به خود رشد کند
[ترجمه ترگمان]فرد تحقیر کننده باید قبل از کشف استعداد به خود احترام بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His response is fine, but his tone was belittling.
[ترجمه گوگل]پاسخ او خوب است، اما لحنش تحقیرکننده بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ او خوب است، اما لحن صدایش تحقیر آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is belittling to attribute to luck!
[ترجمه گوگل]نسبت دادن به شانس، تحقیر کننده است!
[ترجمه ترگمان]این تحقیر کردن به بخت و اقبال است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Ahmedinejad repeatedly defended his re - election, belittling charges of fraud by his opponents and their supporters.
[ترجمه گوگل]آقای احمدی نژاد بارها از انتخاب مجدد خود دفاع کرد و اتهامات تقلب مخالفان و حامیان آنها را ناچیز دانست
[ترجمه ترگمان]آقای Ahmedinejad مکررا از انتخاب مجدد خود دفاع کرده و اتهامات تقلب مخالفان و حامیان آن ها را کم اهمیت جلوه داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• causing offense, insulting, disparaging; causing to become smaller, diminishing

پیشنهاد کاربران

بپرس