belie

/bəˈlaɪ//bɪˈlaɪ/

معنی: افترا زدن به، بد وانمود کردن، دروغ گفتن، دروغگو درامدن، عوضی نشان دادن
معانی دیگر: باور، عقیده، آور، ایمان، اعتقاد، اطمینان، اعتماد، پوشانیدن، تمام نشده باقی گذاشتن، نومید کردن، کذب چیزی را نشان دادن، (قدیمی) دروغ گفتن، دروغ درآوردن، دروه گفتن، خیانت کردن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: belies, belying, belied
مشتقات: belier (n.)
(1) تعریف: to give a false impression of.
مترادف: misrepresent
متضاد: bespeak, reveal
مشابه: betray, camouflage, conceal, disguise, exaggerate, falsify, mask, understate

- His youthful appearance belies his age.
[ترجمه افشین] ظاهر جوان او سنش را اشتباه نشان می دهد
|
[ترجمه گوگل] ظاهر جوان او سن او را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان] ظاهر جوان او از تغییر دادن سن خود اشتباه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to reveal the falseness of; contradict.
مترادف: contradict, disprove, refute
متضاد: attest
مشابه: controvert, deny, gainsay, negate, repudiate

- He makes moving speeches, but his actions belie his words.
[ترجمه امیر] او صحبت های تاثیرگذاری می کند اما رفتار او صحبت هایش را نقض می کند.
|
[ترجمه گوگل] او سخنان تکان دهنده ای می کند، اما اعمالش حرف هایش را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان] او سخنرانی های خود را به حرکت درمی آورد، اما اقداماتش به گفته های او تناقض دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Her energy and youthful good looks belie her 65 years.
[ترجمه گوگل]انرژی و ظاهر زیبای جوان او 65 سال او را رد می کند
[ترجمه ترگمان]ظاهر خوب و خوش قیافه او به مدت ۶۵ سال در تناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gentle lower slopes belie the true nature of the mountain.
[ترجمه گوگل]شیب های ملایم پایینی ماهیت واقعی کوه را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان]شیب های ملایم پایینی ماهیت واقعی کوه را به تناقض در می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her looks belie her 50 years.
[ترجمه گوگل]قیافه او 50 سال او را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر او ۵۰ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jaguar's appearance and condition belie her age and we believe she is the only Swan 6sloop in the market.
[ترجمه گوگل]ظاهر و وضعیت جگوار سن او را تکذیب می کند و ما معتقدیم که او تنها Swan 6sloop در بازار است
[ترجمه ترگمان]ظاهر و ظاهر جگوار به او در تناقض است و ما اعتقاد داریم که او تنها قایق سو ان در بازار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her defiant black clothes belie her bashful smile.
[ترجمه گوگل]لباس مشکی سرکش او لبخند شرم آور او را رد می کند
[ترجمه ترگمان]لباس سیاه جسورانه ای که به تن داشت، لبخند خجالتی بر لبانش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That would belie the complexity of using power and influence flexibly to meet the needs of each situation.
[ترجمه گوگل]این امر پیچیدگی استفاده از قدرت و نفوذ را به صورت انعطاف پذیر برای برآوردن نیازهای هر موقعیت رد می کند
[ترجمه ترگمان]این امر به تناقض با پیچیدگی استفاده از قدرت و نفوذ انعطاف پذیر برای پاسخگویی به نیازهای هر وضعیت می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But his conformist image and manner belie his break with strait - laced Japanese business conventions.
[ترجمه گوگل]اما تصویر و شیوه‌های سازگارانه‌اش، شکست او از کنوانسیون‌های تجاری سخت ژاپنی را تکذیب می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما تصویر و طرز رفتار conformist او در تناقض با قراردادهای تجاری چین و تایوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its extended range and large scale stereo presentation belie its size.
[ترجمه گوگل]گستره وسیع و نمایش استریو در مقیاس بزرگ اندازه آن را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان]دامنه گسترده آن و ارائه استریو در مقیاس بزرگ به اندازه اندازه آن در تناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But government auditors claim those ratings belie the forces'true abilities.
[ترجمه گوگل]اما حسابرسان دولتی ادعا می کنند که این رتبه بندی ها توانایی های واقعی نیروها را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان]اما حسابرسان دولتی ادعا می کنند که این رتبه بندی ها توانایی های واقعی نیروها را تصدیق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such convoluted steps belie the underlying strength of what is being sold.
[ترجمه گوگل]چنین گام‌های پیچیده‌ای قدرت زیربنایی چیزی را که فروخته می‌شود رد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این قدم های پیچیده نشان دهنده قدرت اساسی آنچه که در حال فروش است است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But such displays of defiance belie a widening sense of despair among Mr Ahmadinejad's opponents.
[ترجمه گوگل]اما این گونه تظاهرات مخالفان احمدی نژاد حس ناامیدی گسترده ای را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]اما چنین displays حاکی از احساس ناامیدی در میان مخالفان آقای احمدی نژاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Build chastity memorial arch to belie the truth of being a bitch.
[ترجمه گوگل]طاق یادبود عفت بسازید تا حقیقت عوضی بودن را تکذیب کنید
[ترجمه ترگمان]arch را بساز تا حقیقت را بر زبان نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Trends in other commodities also belie a broader slowdown.
[ترجمه گوگل]روند سایر کالاها نیز کاهش بیشتری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]گرایش ها در سایر کالاها نیز در تناقض با رکود گسترده تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lily's incisive lyrical observations belie her years.
[ترجمه گوگل]مشاهدات غنایی دقیق لیلی سالهای او را تکذیب می کند
[ترجمه ترگمان]نامه های عاشقانه لی لی در سال های سال او را بر هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افترا زدن به (فعل)
belie, traduce

بد وانمود کردن (فعل)
belie

دروغ گفتن (فعل)
lie, belie, gab, fib, prevaricate, weasel, whiff, equivocate, lay to

دروغگو درامدن (فعل)
belie

عوضی نشان دادن (فعل)
belie

انگلیسی به انگلیسی

• hide; camouflage; represent something as different than it actually is; behave in a manner that is not fitting (a station or position, from a traditional point of view)
if one thing belies another, it makes the other thing seem very surprising; a formal word.
you can also say that something belies another when it proves that the other thing is not genuine or true; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To give a false impression or contradict something 😓
🔍 مترادف: Misrepresent
✅ مثال: His calm demeanor belied the anxiety he was feeling inside.
تکذیب کردن
مثال: His actions belie his words.
اعمال او با کلامش متضاد است.
تصور اشتباه را ایجاد میکند.
تکذیب کردن - نقض کردن
Snow White's decision to barge into the Seven Dwarfs' home without invitation belied her gentle nature
تصمیم سفید برفی برای سوار شدن به خانه هفت کوتوله بدون دعوت، طبیعت ملایم او را تکذیب کرد.
دروغ از کار دراومدن
Government claims that there is no poverty are belied by the number of homeless people on the streets
وارونه جلوه دادن
Her energy and youthful good looks belie her 65 years.
وارونه جلوه دادن
وارونه نشان دادن
رد کردن

دروغ چیزی را آشکار کردن
مثلا چشم هاش دروغ کلمه هاشو برملا کرد
His face belied his words
کتمان کردن
تصور اشتباه داشتن
نقض نمودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس