beleaguered

/bəˈliːɡər//bɪˈliːɡə/

(verb transitive) محاصره کردن، احاطه کردن

جمله های نمونه

1. a beleaguered city
شهر در محاصره

2. a beleaguered space program
برنامه ی فضایی که از هر سو با اشکال مواجه است

3. she was beleaguered by naughty children
بچه های شیطان او را به ستوه آوردند.

انگلیسی به انگلیسی

• surrounded with troops, besieged; harassed
a beleaguered person is experiencing a lot of difficulties, problems, or criticism; a formal word.

پیشنهاد کاربران

besieged
harassed
under pressure
troubled
overwhelmed
embattled
بی لیگِرد
🔸 معادل فارسی:
- در محاصره / تحت فشار
- گرفتار / در تنگنا
- آسیب دیده و تحت حمله
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اصلی – نظامی ) :**
در اصل به معنای �در محاصره بودن� توسط دشمن.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *The beleaguered city finally surrendered. *
شهر **محاصره شده** سرانجام تسلیم شد.
2. ** ( استعاری – سیاسی/اجتماعی ) :**
برای توصیف نهادی یا فردی که تحت فشار شدید، انتقاد یا مشکلات مداوم قرار دارد.
مثال: *Pakistan’s already - beleaguered judiciary. *
قوه قضائیه پاکستان که پیش تر هم **تحت فشار و در تنگنا** بوده است.
3. ** ( کاربردی – عمومی ) :**
به معنای گرفتار شدن در مشکلات متعدد و مداوم.
مثال: *The company is beleaguered by financial troubles. *
شرکت **گرفتار مشکلات مالی** است.
- - -
🔸 مترادف ها:
besieged – under pressure – troubled – harassed – embattled

۱. به ستوه آمده. بدبخت. مصیبت زده. عاجز. فلک زده ۲. محاصره شده. در محاصره
The Palestinian resistance remains firm on the battlefield, in spite of 2. 5 months of Israeli war crimes in the beleaguered Gaza Strip
...
[مشاهده متن کامل]

با وجود ۲. ۵ ماه جنایات جنگی اسرائیل در نوار غزه محاصره شده، {جنبش} مقاومت فلسطین محکم در میدان نبرد باقی مانده.

از روی ناچاری و استیصال
تحت فشار
محاصره کردن
در معرض تهاجم، در تنگنا
تحت حمله، مورد هجمه
1 - محاصره شده، احاطه شده، تحت محاصره
2 - عاجز، مستأصل،