beleaguer

/bəˈliːɡər//bɪˈliːɡə/

معنی: محاصره کردن، احاطه کردن
معانی دیگر: در حصار گرفتن، از هر سو تاختن بر، به ستوه آوردن، عاجز کردن، مستاصل کردن، اذیت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beleaguers, beleaguering, beleaguered
مشتقات: beleaguerer (n.)
(1) تعریف: to lay siege to by surrounding with troops; besiege.
مشابه: beset, besiege

- The general beleaguered the city, and within days it fell.
[ترجمه گوگل] ژنرال شهر را محاصره کرد و در عرض چند روز سقوط کرد
[ترجمه ترگمان] ژنرال شهر را محاصره کرد و ظرف چند روز سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to beset with hardships or difficulties.
مترادف: harass
مشابه: beset, besiege, torment

- The bombing of the city beleaguered the citizens for months.
[ترجمه گوگل] بمباران شهر ماه ها شهروندان را در محاصره خود قرار داد
[ترجمه ترگمان] بمباران شهر برای ماه ها، شهروندان را محاصره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Beleaguered by problems at work, he had little time for his family.
[ترجمه گوگل] او که از مشکلات در محل کار رنج می برد، وقت کمی برای خانواده اش داشت
[ترجمه ترگمان] با مشکلات سر کار، وقت کمی برای خانواده اش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There have been seven coup attempts against the beleaguered government.
[ترجمه گوگل]هفت کودتا علیه دولت تحت محاصره صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]هفت کودتا علیه دولت محاصره شده انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The beleaguered prime minister is coming under yet more pressure.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر محاصره شده تحت فشار بیشتری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر محاصره شده تحت فشار بیشتری قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Civilian trap in the beleaguer city has been airlifted to safety.
[ترجمه گوگل]تله غیرنظامی در شهر محاصره شده با هواپیما به مکان امن منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]تله غیرنظامی در شهر beleaguer از طریق هوایی به مکان امن منتقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The beleaguered party leader was forced to resign.
[ترجمه گوگل]رهبر حزب محاصره شده مجبور به استعفا شد
[ترجمه ترگمان]رهبر حزب محاصره شده مجبور به استعفا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Enemy troops beleaguered the city.
[ترجمه گوگل]نیروهای دشمن شهر را محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان دشمن شهر را محاصره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The occupants of the beleaguered city had no means of escape.
[ترجمه گوگل]ساکنان شهر محاصره شده هیچ وسیله ای برای فرار نداشتند
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر محاصره شده هیچ راهی برای فرار نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She beleaguered him with pleas for forgiveness.
[ترجمه گوگل]او را با التماس برای بخشش محاصره کرد
[ترجمه ترگمان]او را با التماس طلب بخشش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rebels continue their push towards the beleaguered capital.
[ترجمه گوگل]شورشیان به فشار خود به سمت پایتخت محاصره شده ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]شورشیان به فشار خود به سمت پایتخت محاصره شده ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Civilians trapped in the beleaguered city have been airlifted to safety.
[ترجمه گوگل]غیرنظامیان محاصره شده در شهر محاصره شده با هواپیما به محل امن منتقل شده اند
[ترجمه ترگمان]شهروندانی که در شهر محاصره شده به دام افتادند، از طریق هوایی به مکان امن منتقل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Supplies are being brought into the beleaguered city.
[ترجمه گوگل]تدارکات به شهر محاصره شده وارد می شود
[ترجمه ترگمان]آذوقه به شهر محاصره شده وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are beleaguered by problems.
[ترجمه گوگل]ما گرفتار مشکلات هستیم
[ترجمه ترگمان]ما گرفتار مشکلات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The beleaguered ones might threaten complaint.
[ترجمه گوگل]محاصره شده ها ممکن است تهدید به شکایت کنند
[ترجمه ترگمان]افراد محاصره شده ممکن است تهدید به شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In early November Singh's beleaguered government lost a vote of confidence in the Lok Sabha.
[ترجمه گوگل]در اوایل نوامبر، دولت تحت محاصره سینگ، رأی اعتماد خود را به لوک سبها از دست داد
[ترجمه ترگمان]در اوایل نوامبر، دولت محاصره شده سینگ رای اعتماد به \"لاک سب ها\" را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was no respite for the beleaguered retail sector.
[ترجمه گوگل]هیچ مهلتی برای بخش خرده فروشی در محاصره وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ فرصتی برای بخش خرده فروشی محاصره شده وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

انگلیسی به انگلیسی

• surround with troops, besiege; harass

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To besiege; to surround with troubles; to harass 🐺🐩🐺
🔍 مترادف: Besiege
✅ مثال: The company was beleaguered by financial difficulties and constant criticism from the media.
محاصره کردن

بپرس