belabored

/bəˈleɪbər//bɪˈleɪbə/

(verb transitive) آمدن و رفتن، با دقت روی چیزی کار کردن، شلاق زدن، (مجازا) زخم زبان زدن، سخت زدن

جمله های نمونه

1. he belabored the donkey mercilessly
با بی رحمی الاغ را زد.

2. they belabored us with insults
ما را مورد توهین قرار دادند.

انگلیسی به انگلیسی

• elaborated on excessively; attacked

پیشنهاد کاربران

بپرس