behoof

/bɪˈhuːf//bɪˈhuːf/

معنی: مزیت، سود، صرفه
معانی دیگر: جانب، طرف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: advantage, benefit, or use.
مشابه: benefit

- He ran the company for his own behoof.
[ترجمه گوگل] او شرکت را به نفع خودش اداره کرد
[ترجمه ترگمان] اون شرکت رو به خاطر \"behoof\" - ش اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. And how to safeguard the behoof of the victim and how to handle the cases caused by upper unknown falling thing have been controversies in juridical practice and academic circles.
[ترجمه گوگل]و چگونگی حفاظت از رفتار قربانی و نحوه رسیدگی به پرونده های ناشی از سقوط ناشناخته بالا، بحث هایی در رویه قضایی و محافل دانشگاهی بوده است
[ترجمه ترگمان]و اینکه چگونه از the قربانی و چگونگی رسیدگی به پرونده های ناشی از سقوط ناشناخته و شناخته شده در محافل دانشگاهی و محافل دانشگاهی استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Someone will be blind in front of the behoof and some other will be more bright.
[ترجمه گوگل]یکی در مقابل منحنی کور و دیگری روشن تر
[ترجمه ترگمان]یک نفر جلو of کور خواهد شد و دیگری درخشان تر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be greatly for the public behoof, if we women, being of mature age and church-members in good repute, should have the handling of such malefactresses as this Hester Prynne.
[ترجمه گوگل]اگر ما زنان، که در سنین بالغ هستیم و از اعضای کلیسا با شهرت خوبی برخورداریم، باید با بدجنس‌هایی مانند این هستر پرین برخورد کنیم، بسیار به نفع عموم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر ما زنان، سن بلوغ و اعضای کلیسا در شهرت خوب باشیم، باید این گونه malefactresses را به عنوان این هستر در نظر بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How to safeguard the behoof of the victim becomes the topic that people concern very much .
[ترجمه گوگل]نحوه محافظت از رفتار قربانی موضوعی است که مردم بسیار نگران آن هستند
[ترجمه ترگمان]اینکه چگونه از قربانی شدن قربانی محافظت کنیم تبدیل به موضوعی می شود که مردم بسیار نگران آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The behoof of having a lot of friends is, you'll get another lots of friends.
[ترجمه گوگل]کارکرد داشتن دوستان زیاد این است که شما دوستان زیادی پیدا خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]اگر دوستان زیادی داشته باشند، دوستان زیادی پیدا خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The money was spent for his own behoof.
[ترجمه گوگل]این پول را به نفع خودش خرج کرد
[ترجمه ترگمان]پول خرج خود را به خرج داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Smith toiled for this children's behoof.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت برای این رفتار بچه ها زحمت کشید
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت برای این بچه ها کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A sitting room that had been converted to a bedroom on my behoof .
[ترجمه گوگل]یک اتاق نشیمن که از طرف من به اتاق خواب تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاقی که در اتاق نشیمن من به یک اتاق خواب منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Men call me wise. If sages were ever wise in their own behoof, I might have foreseen all this.
[ترجمه گوگل]مردها به من می گویند عاقل اگر حکیمان در کار خود عاقل بودند، شاید همه اینها را پیش بینی می کردم
[ترجمه ترگمان]مردها به من می گویند عاقل اگر عقل سلیم در کار خود عاقلانه بود، ممکن بود همه این ها را پیش بینی کرده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The current joint liability system of our country is extremely full to the keeping of the obligee behoof, but the joint liability guarantee of personal rights lacks very.
[ترجمه گوگل]سیستم مسئولیت تضامنی فعلی کشور ما برای حفظ تعهد متعهد به شدت کامل است، اما ضمانت مسئولیت تضامنی حقوق شخصی بسیار کم است
[ترجمه ترگمان]سیستم فعلی مسئولیت مشترک کشور ما بسیار پر از حفظ the behoof است، اما تضمین مشترک تعهدات شخصی فاقد آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزیت (اسم)
benefit, advantage, privilege, boon, preponderance, excellence, superiority, preference, profit, behoof, vantage

سود (اسم)
gain, increment, use, benefit, advantage, profit, interest, dividend, avail, utility, behoof, fruit, lucre

صرفه (اسم)
gain, advantage, behoof

انگلیسی به انگلیسی

• profit, advantage, good

پیشنهاد کاربران

بپرس