[ترجمه نسرین] زیبایی حقیقی بیشتر به نگاه بیننده مربوط میشود.
|
[ترجمه نسرین] کریمان کریمان را پاس دارند و لئیمان لئیمان را.
|
[ترجمه مجید سالاری] معشوق به چشم یار نیکو هست
|
[ترجمه Saeid.T] زیبایی مربوط است به نگاه بیننده ( یعنی بستگی داره اون چطور شما را ببینه و برداشت کنه ) . مثلا فرض کنید با یکی دارید صحبت میکنید و دست به سینه ایستادید، حالا اون میتونه برداشت کنه که شما دارید به حرفاش با علاقه گوش میدید یا اینکه چیزای دیگه برداشت کنه
|
[ترجمه گوگل] زیبایی در نگاه بیننده است [ترجمه ترگمان] زیبایی در چشم بیننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. beauty is in the eye of the beholder
زیبایی بستگی به سلیقه دارد،علف باید به دهن بزی مزه کند
2. Beauty is in the eye of the beholder.
[ترجمه A.A] معادل فارسی : چشماتون قشنگ می بینه
|
[ترجمه یاسمن محمودپور] زیبایی یک فرد بستگی به سلیقه بیننده دارد
|
[ترجمه گوگل]زیبایی در نگاه بیننده است [ترجمه ترگمان]زیبایی در چشم بیننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Beauty is in the eye of the beholder [gazer].
[ترجمه گوگل]زیبایی در چشم بیننده است [ترجمه ترگمان]زیبایی در چشم بیننده است [ gazer ] [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Beauty is in the beholder’s eye.
[ترجمه گوگل]زیبایی در چشم بیننده است [ترجمه ترگمان]زیبایی در چشمان بیننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Beauty lies in the eyes of the beholder.
[ترجمه گوگل]چشماتون قشنگ میبینه [ترجمه ترگمان]زیبایی در چشمان بیننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Developed in the style of Eye of the Beholder this game is easily the best role playing adventure available on shareware.
[ترجمه گوگل]این بازی که در سبک Eye of the Beholder توسعه یافته است، به راحتی بهترین نقش آفرینی ماجراجویی موجود در اشتراک افزار است [ترجمه ترگمان]توسعه در سبک چشم این بازی به راحتی بهترین نقش بازی ماجراجویی بر روی shareware است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. According to the beholder(Sentence dictionary), the color white can mean a variety of things as noted in the chapter.
[ترجمه گوگل]با توجه به beholder (فرهنگ جملات)، رنگ سفید می تواند به معنای چیزهای مختلفی باشد که در این فصل ذکر شد [ترجمه ترگمان]با توجه به کتاب مورد نظر بیننده، رنگ سفید می تواند به معنی انواع چیزهایی باشد که در این بخش به آن اشاره شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Eye of the beholder: Inside this experimental camera, a stretchable sensor array sits below a liquid lens.
[ترجمه گوگل]چشم بیننده: در داخل این دوربین آزمایشی، یک آرایه حسگر قابل کشش در زیر یک لنز مایع قرار دارد [ترجمه ترگمان]چشم بیننده است: داخل این دوربین آزمایشی، یک آرایه حسگر stretchable زیر یک لنز مایع قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A beholder is an 8 - foot - wide orb dominated by a central eye and a large, toothy maw.
[ترجمه گوگل]بیننده یک گوی پهن 8 فوتی است که یک چشم مرکزی و یک ماو بزرگ و دندانه دار بر آن غالب است [ترجمه ترگمان]بیننده یک گوی ۸ فوتی است که یک چشم مرکزی و یک دهانه بزرگ، است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Telekinesis : A beholder can move objects or creatures that weigh up to 325 pounds, as though with a telekinesis spell.
[ترجمه گوگل]تلهکینزی: یک بیننده میتواند اشیاء یا موجوداتی را که تا 325 پوند وزن دارند، حرکت دهد، مانند طلسم تلهکینزی [ترجمه ترگمان]Telekinesis: بیننده می تواند اشیا یا موجوداتی را که تا ۳۲۵ پوند وزن دارند حرکت دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The eye of the beholder swings between the sheer tangibility of the lifeless body and the psychological need to give valid form and meaning to the forces of life.
[ترجمه گوگل]چشم بیننده بین ملموس بودن جسم بی جان و نیاز روانی برای دادن شکل و معنای معتبر به نیروهای زندگی در نوسان است [ترجمه ترگمان]نگاه بیننده به بیننده بین ملموس بودن بدن بی جان و نیاز روانی به دادن شکل و معنی معتبر به نیروهای زندگی رخ می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A normal beholder can become a wizard or sorcerer.
[ترجمه گوگل]یک بیننده عادی می تواند به یک جادوگر یا جادوگر تبدیل شود [ترجمه ترگمان]یک ادم معمولی می تونه یه جادوگر یا جادوگر بشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As a beholder, the weird relationship between Chinese civils and powers might be too kafkaesque.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک بیننده، رابطه عجیب و غریب بین مدنی ها و قدرت های چینی ممکن است بیش از حد کافکایی باشد [ترجمه ترگمان]به عنوان یک بیننده، رابطه عجیب و غریبی بین civils و قدرت های چینی ممکن است بسیار پیچیده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It has been said that art is a tryst, for in the joy of it maker and beholder meet.
[ترجمه گوگل]گفته اند هنر یک تلاش است، زیرا در لذت آن سازنده و بیننده به هم می رسند [ترجمه ترگمان]می گویند که هنر a است، زیرا در شادی آن سازنده و بیننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Personally I don't think he's very attractive, but they say beauty's in the eye of the beholder, don't they?
[ترجمه گوگل]من شخصا فکر نمی کنم او خیلی جذاب باشد، اما می گویند زیبایی در چشم بیننده است، اینطور نیست؟ [ترجمه ترگمان]من شخصا فکر نمی کنم که او خیلی جذاب باشد، اما آن ها می گویند زیبایی در چشم هاست، اینطور نیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• one who perceives, one who regards the beholder of something is the person looking at it; an old-fashioned word.
پیشنهاد کاربران
بیننده
Beauty is in the eye of the beholder لیلی را از چشم مجنون باید دید علف باید به دهن بزی خوش بیاد