behind the times


قدیمی مسلک، عقب افتاده، امل، از حال بی خبر، کهنه، بی خبراز

جمله های نمونه

1. It's behind the times.
[ترجمه گوگل]از زمان گذشته است
[ترجمه ترگمان]این پشت بارها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our equipment is a bit behind the times.
[ترجمه گوگل]تجهیزات ما کمی عقب تر از زمان است
[ترجمه ترگمان]تجهیزات ما کمی عقب تر از زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You're behind the times if you think a visit to the dentist has to be painful.
[ترجمه ریحان بانو] اگر فکر میکنی رفتن به دندان پزشکی دردناکه تو عقب مونده ای
|
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید که مراجعه به دندانپزشک باید دردناک باشد، از زمان خود عقب مانده اید
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کنید ملاقاتی با دندان پزشکی باید دردناک باشد، شما پشت آن هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People in these parts tend to be way behind the times when it comes to issues such as women's rights.
[ترجمه گوگل]مردم این بخش‌ها معمولاً نسبت به مسائلی مانند حقوق زنان بسیار عقب هستند
[ترجمه ترگمان]مردم در این بخش زمانی که به مسائل مربوط به حقوق زنان می رسد، پشت سر هم قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We may be the ones 257 who are behind the times.
[ترجمه گوگل]شاید ما 257 نفری باشیم که از زمان عقب مانده ایم
[ترجمه ترگمان]ممکن است ما کسانی باشیم که در پشت این زمان ها قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company's marketing plan is a little behind the times.
[ترجمه گوگل]برنامه بازاریابی شرکت کمی عقب تر از زمان است
[ترجمه ترگمان]برنامه بازاریابی شرکت کمی عقب تر از زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're behind the times, Arthur, you're old-fashioned.
[ترجمه گوگل]تو از زمان عقب افتاده ای، آرتور، تو کهنه ای
[ترجمه ترگمان]ارتور، تو پشت سر ما هستی، پیر شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Newtonmore is a little quiet; some would say behind the times.
[ترجمه گوگل]نیوتنمور کمی ساکت است برخی می گویند پشت روزگار
[ترجمه ترگمان]Newtonmore کمی آرام است، بعضی از آن ها پشت سر هم می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is behind the times.
[ترجمه گوگل]او از زمان گذشته است
[ترجمه ترگمان] اون پشت بارها - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was about fifty years behind the times.
[ترجمه گوگل]من حدود پنجاه سال از زمانه عقب بودم
[ترجمه ترگمان]تقریبا پنجاه سال پشت سر هم بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New York was not behind the times in strange smells.
[ترجمه گوگل]نیویورک در بوهای عجیب از روزگار عقب نبود
[ترجمه ترگمان]نیویورک از زمان هایی که بوی عجیبی می داد، پشت سر هم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His thought is far behind the times.
[ترجمه گوگل]اندیشه او بسیار عقب تر از زمان است
[ترجمه ترگمان]فکر او بسیار دور از زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It goes without saying that the ideology is behind the times.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که ایدئولوژی عقب مانده است
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن این که این ایدئولوژی در پشت پرده است، می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's so behind the times, he doesn't understand anything we say.
[ترجمه گوگل]او آنقدر عقب مانده است که از حرف ما نمی فهمد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی عقب افتاده، اون چیزی رو که ما می گیم رو درک نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• out-of-date, outmoded, backward

پیشنهاد کاربران

عقب افتاده
دِمُدِه - از دور خارج شده - منسوخ شده
عقب افتاده، کسی که افکار پوسیده دارد
دمده
Old fashioned
شخصی که تفکرات قدیمی دارد.
افکار کهنه وپوسیده داشتن
old fashion in your ideas, methods
از زمانه عقب بودن
افکار کهنه داشتن
دِموده

بپرس