behind the curve

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• عقب مانده از روند
• عقب تر از دیگران بودن
• از جریان عقب افتادن
• در زبان محاوره ای: از قافله عقب بودن
- - -

1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** عقب بودن نسبت به دیگران در یادگیری، پیشرفت یا تغییر.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: The company is behind the curve in adopting new technology.
آن شرکت در پذیرش فناوری جدید عقب مانده است.
2. ** ( اقتصادی – مدیریتی ) :** عقب بودن از روند بازار یا تغییرات اقتصادی.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** ناتوانی در همگام شدن با تغییرات یا نوآوری ها.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
lag behind – fall behind – out of date – slow to adapt – not up to speed
- - -
## 🔸 مثال ها:
• The school is behind the curve in using digital tools.
مدرسه در استفاده از ابزارهای دیجیتال عقب مانده است.
• Politicians who ignore climate change are behind the curve.
سیاستمدارانی که تغییرات اقلیمی را نادیده می گیرند از روند عقب هستند.
• If you don’t learn AI skills, you’ll be behind the curve.
اگر مهارت های هوش مصنوعی را یاد نگیری، از قافله عقب می مانی.

در سیاست یا بازارهای مالی به معنای دیر جنبیدن یا عقب ماندن به کار می رود.