behavioral

/bəˈheɪvjərəl//bɪˈheɪvjərəl/

معنی: وابسته به رفتار و سلوک
معانی دیگر: وابسته به رفتار و سلوک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: behaviorally (adv.)
• : تعریف: of or concerning the behavior of a person, animal, or other organism.

- The study concerns behavioral differences between males and females.
[ترجمه گوگل] این مطالعه به تفاوت های رفتاری بین مردان و زنان مربوط می شود
[ترجمه ترگمان] این مطالعه به تفاوت های رفتاری بین زنان و مردان می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You also need an ecological and behavioral niche.
[ترجمه گوگل]شما همچنین به یک طاقچه اکولوژیکی و رفتاری نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما همچنین به یک موقعیت اکولوژیکی و رفتاری نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Although our early behavioral observations often stimulated productive studies, they often misled us in our understanding of a specific phenomenon.
[ترجمه گوگل]اگرچه مشاهدات رفتاری اولیه ما اغلب مطالعات سازنده را تحریک می‌کردند، اما اغلب ما را در درک ما از یک پدیده خاص گمراه می‌کردند
[ترجمه ترگمان]اگرچه مشاهدات اولیه ما اغلب مطالعات سازنده را برانگیخته است، اما آن ها اغلب ما را در درک ما از یک پدیده خاص گمراه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. United Behavioral Health began performing administrative services for King County in the spring of 199
[ترجمه گوگل]United Behavioral Health در بهار 199 انجام خدمات اداری را برای شهرستان کینگ آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]سازمان بهداشت رفتاری در بهار ۱۹۹ بار خدمات اجرایی را برای بخش کینگ اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Review your notes to make sure that behavioral observations are stated and are not arbitrary judgments.
[ترجمه گوگل]یادداشت های خود را مرور کنید تا مطمئن شوید که مشاهدات رفتاری بیان شده اند و قضاوت های خودسرانه نیستند
[ترجمه ترگمان]یادداشت های خود را بازبینی کنید تا مطمئن شوید که مشاهدات رفتاری بیان شده و قضاوت خودسرانه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Behavioral technology does not escape as easily as physical and biological technology because it threatens too many occult qualities.
[ترجمه گوگل]فناوری رفتاری به راحتی از فناوری فیزیکی و بیولوژیکی فرار نمی کند زیرا بسیاری از ویژگی های پنهانی را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی رفتاری به راحتی به عنوان تکنولوژی فیزیکی و بیولوژیکی فرار نمی کند زیرا بسیاری از کیفیات مرموز را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We can relate specific adult political attitudes and behavioral propensities to the manifest and latent political socialization experiences of childhood.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم نگرش‌های خاص سیاسی بزرگسالان و تمایلات رفتاری را با تجارب اجتماعی شدن سیاسی آشکار و نهفته دوران کودکی مرتبط کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم نگرش های سیاسی بالغ خاص و تمایلات رفتاری را به تجربیات اجتماعی آشکار و پنهانی سیاسی دوران کودکی ربط دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such behavioral diversity serves the same function as genetic diversity, and indeed compensates for restrictions on genetic diversity.
[ترجمه گوگل]چنین تنوع رفتاری عملکردی مشابه تنوع ژنتیکی دارد و در واقع محدودیت‌های تنوع ژنتیکی را جبران می‌کند
[ترجمه ترگمان]این تنوع رفتاری نیز به عنوان تنوع ژنتیکی عمل می کند و در حقیقت محدودیت های تنوع ژنتیکی را جبران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Behavioral therapists tend to rely on a variety of techniques and approaches to facilitate recovery.
[ترجمه گوگل]رفتاردرمانگران تمایل دارند به تکنیک ها و رویکردهای مختلفی برای تسهیل بهبودی تکیه کنند
[ترجمه ترگمان]therapists رفتاری تمایل دارند به انواع روش ها و رویکردها برای تسهیل ریکاوری تکیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These men were spread out all along the behavioral continuum.
[ترجمه گوگل]این مردان در سراسر زنجیره رفتاری پراکنده بودند
[ترجمه ترگمان]این مردان در تمام طول زنجیره رفتاری پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do not interrupt the cultural and behavioral context of AIDS transmission, it argues.
[ترجمه گوگل]این استدلال می کند که زمینه فرهنگی و رفتاری انتقال ایدز را قطع نکنید
[ترجمه ترگمان]این موضوع بحث می کند که زمینه فرهنگی و رفتاری انتقال ایدز را قطع نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These behavioral improvements occur only if the correct location is destroyed, not if the lesion is made nearby.
[ترجمه گوگل]این بهبودهای رفتاری تنها در صورتی رخ می‌دهند که محل صحیح از بین برود، نه اگر ضایعه در نزدیکی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]این بهبود رفتاری تنها در صورتی رخ می دهد که مکان صحیح نابود شود، نه در صورتی که ضایعه در آن نزدیکی ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They grumbled about having to learn the behavioral assessments.
[ترجمه گوگل]آنها از اینکه باید ارزیابی های رفتاری را یاد بگیرند غرغر می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره اینکه باید ارزیابی های رفتاری را یاد بگیرند غر می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The researchers measured the patients' behavioral responses while the PET scan enabled them to estimate the levels of dopamine released.
[ترجمه گوگل]محققان پاسخ‌های رفتاری بیماران را اندازه‌گیری کردند در حالی که اسکن PET آنها را قادر می‌سازد تا سطوح دوپامین آزاد شده را تخمین بزنند
[ترجمه ترگمان]محققان پاسخ های رفتاری بیماران را اندازه گیری کردند در حالی که اسکن PET به آن ها اجازه داد تا میزان دوپامین آزاد شده را تخمین بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The behavioral scientist has had no such luck.
[ترجمه گوگل]دانشمند علوم رفتاری چنین شانسی نداشته است
[ترجمه ترگمان]دانشمند رفتاری چنین شانسی نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For very simple organisms, such as micro-organisms, the behavioral mode is not as important as the genetic mode.
[ترجمه گوگل]برای موجودات بسیار ساده، مانند میکروارگانیسم ها، حالت رفتاری به اندازه حالت ژنتیکی مهم نیست
[ترجمه ترگمان]برای موجودات بسیار ساده مانند میکرو ارگانیسم ها، حالت رفتاری به اندازه حالت ژنتیکی مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به رفتار و سلوک (صفت)
behavioral

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to behavior, of conduct (also behavioural)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : behave
اسم ( noun ) : behavior
صفت ( adjective ) : behavioral
قید ( adverb ) : behaviorally
رفتاری
مثال ) behavioral approach: رویکرد رفتاری ( مربوط به روانشناسی )
behavioral change
تغییر رفتاری - تغییرات برنامه ریزی شده ای که در طرز تلقی، مهارت ها و دانش کارکنان سازمان بوجود آورده میشود.
Behavioral therapy رفتار درمانی
رفتاری

بپرس