• (1)تعریف: support; aid (preceded by " in" or "on" and followed by "of").
- They raised funds on behalf of the homeless.
[ترجمه سها] آنها برای کمک به مردم بی خانمان پول جمع کردند.
|
[ترجمه گوگل] آنها از طرف بی خانمان ها کمک جمع آوری کردند [ترجمه ترگمان] آن ها از طرف افراد بی خانمان پول جمع آوری کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: representation; proxy (preceded by "on" and followed by "of").
- On behalf of the company's president, the manager welcomed the new workers.
[ترجمه گوگل] مدیر شرکت از طرف رئیس شرکت به کارگران جدید خوش آمد گفت [ترجمه ترگمان] مدیر از طرف رئیس شرکت از کارگران جدید استقبال کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. on behalf of the bride and the groom, i wish to thank all the guests
به نمایندگی عروس و داماد از همه ی مهمانان تشکر می کنم.
2. on behalf of
به نمایندگی از،به وکالت از،از سوی
3. his efforts on behalf of the poor are laudable
کوشش های او در راه مستمندان ستودنی است.
4. we interceded on behalf of those who have been condemned to death
ما به سود آنان که به مرگ محکوم شده اند وساطت کردیم.
5. in (or on) behalf of
از سوی،به جانبداری از
6. i speak in his behalf
از جانب او حرف می زنم.
7. i listened to their disputes and tried to interpose on behalf of the old man
به مشاجره های آنها گوش دادم و سعی کردم از سوی پیرمرد وساطت کنم.
8. I paid the money on your behalf.
[ترجمه گوگل]من از طرف شما پول را پرداخت کردم [ترجمه ترگمان]من پول رو از طرف تو دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. On behalf of the entire company, I would like to thank you for all your work.
[ترجمه گوگل]به نمایندگی از کل شرکت، مایلم از شما برای همه کارهای شما تشکر کنم [ترجمه ترگمان]از طرف تمام شرکت می خواستم از شما برای تمام کاره ای شما تشکر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. l want to thank you on my husband's behalf.
[ترجمه گوگل]من می خواهم از طرف شوهرم از شما تشکر کنم [ترجمه ترگمان]میخوام از طرف شوهرم ازت تشکر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Oh, don't go to any trouble on my behalf.
[ترجمه مریم] بخاطر من تو مشکل نیفتید.
|
[ترجمه گوگل]آخه از طرف من به دردسر نیوفت [ترجمه ترگمان]اوه، از طرف من به هیچ مشکلی نروید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. On behalf of everyone here, may I wish you a very happy retirement.
[ترجمه گوگل]از طرف همه اینجا، امیدوارم بازنشستگی بسیار خوبی را برای شما آرزو کنم [ترجمه ترگمان]از طرف همه کسانی که اینجا هستند، ممکن است شما را خیلی خوشحال کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He had to exercise the franchise on behalf of other council members.
[ترجمه گوگل]او مجبور بود حق امتیاز را به نمایندگی از سایر اعضای شورا اعمال کند [ترجمه ترگمان]او باید حق امتیاز را به نمایندگی از اعضای دیگر شورا تمرین کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. On behalf of my client, I would like to remind you of your obligations in this matter.
[ترجمه گوگل]از طرف موکلم تعهدات شما را در این زمینه یادآوری می کنم [ترجمه ترگمان]از طرف موکلم، دوست دارم وظایف شما را در این مورد به شما یادآوری کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They interceded with the authorities on behalf of the detainees.
[ترجمه گوگل]آنها به نمایندگی از بازداشت شدگان نزد مقامات وساطت کردند [ترجمه ترگمان]آن ها از طرف مقامات به نمایندگی از بازداشت شدگان شفاعت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. On behalf of the department I would like to thank you all.
[ترجمه گوگل]از طرف بخش از همه شما تشکر می کنم [ترجمه ترگمان]از طرف اداره، دوست دارم از همتون تشکر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بابت (اسم)
regard, concern, behalf
انگلیسی به انگلیسی
• representing; support if someone does something on your behalf, they do it as your representative.
پیشنهاد کاربران
اکثر دوستان behalf را با on behalf اشتباه گرفته اند.
به نمایندگی از . . .
on behalf of somebody: in order to help somebody برای کمک کردن به کسی