begun

/bɪˈɡən//bɪˈɡʌn/

(از ریشه ی ترکی) بگم، (در پاکستان) بانوی محترم، اسم مفعول فعل: begin، اغازکرده، شروع کرده، دست گرفته

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of begin.

جمله های نمونه

1. her pains have begun
دردش گرفته است،درد زایمان او آغاز شده است.

2. his teeth have begun to decay
دندان های او شروع کرده اند به کرم خوردن.

3. he was badly wounded before the battle had fairly begun
پیش از آنکه نبرد به طور آشکار آغاز شود سخت زخمی شد.

4. on the eastern front, the winter push had finally begun
در جبهه ی شرق حمله ی زمستانی بالاخره شروع شده بود.

5. The vegetables have begun to decay.
[ترجمه گوگل]سبزیجات شروع به پوسیدگی کرده اند
[ترجمه ترگمان]سبزیجات شروع به تجزیه شدن کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The building hasn't even been begun.
[ترجمه گوگل]ساختمان حتی شروع نشده است
[ترجمه ترگمان]ساختمان هنوز شروع نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By the age of two most children have begun to communicate verbally.
[ترجمه گوگل]در سن دو سالگی بیشتر کودکان شروع به برقراری ارتباط کلامی کرده اند
[ترجمه ترگمان]در سن دو سالگی، اغلب کودکان به طور شفاهی با هم ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has now begun to snip away at the piece of paper.
[ترجمه گوگل]او اکنون شروع کرده است به تکه تکه کردن کاغذ
[ترجمه ترگمان]حالا شروع به بریدن تکه های کاغذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The women who worked in these mills had begun to agitate for better conditions.
[ترجمه گوگل]زنانی که در این کارخانه‌ها کار می‌کردند شروع به تحریک برای شرایط بهتر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]زنانی که در این کارگاه کار می کردند، شروع به اعتراض به شرایط بهتری کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The electric fire had begun to singe the bottoms of his trousers.
[ترجمه گوگل]آتش برق ته شلوارش را شروع کرده بود
[ترجمه ترگمان]آتش برقی کف شلوارش را داغ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No one noticed that the boat had begun to drift out to sea.
[ترجمه گوگل]هیچ کس متوجه نشد که قایق شروع به حرکت به سمت دریا کرده است
[ترجمه ترگمان]هیچ کس متوجه نشد که قایق به سوی دریا کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her heart had begun to pound inside her chest like a captive animal.
[ترجمه گوگل]قلبش مثل یک حیوان اسیر در سینه اش شروع به تپیدن کرده بود
[ترجمه ترگمان]قلبش مثل یک حیوان اسیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The people at control have already begun to count down.
[ترجمه گوگل]افراد تحت کنترل از قبل شروع به شمارش معکوس کرده اند
[ترجمه ترگمان]مردم در حال حاضر شروع به شمارش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Police forces across Europe have begun to interlink their databases on stolen cars.
[ترجمه گوگل]نیروهای پلیس در سراسر اروپا شروع به پیوند دادن پایگاه های اطلاعاتی خود در مورد خودروهای سرقتی کرده اند
[ترجمه ترگمان]نیروهای پلیس در سراسر اروپا شروع به جمع آوری پایگاه های اطلاعاتی خود در مورد خودروهای مسروقه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• begun is the past participle of begin.

پیشنهاد کاربران

بپرس