beguile

/bɪˈɡaɪl//bɪˈɡaɪl/

معنی: گول زدن، اغفال کردن
معانی دیگر: غبطه خوردن، پژهان بردن، مضایقه کردن، با بی میلی دادن، گمراه کردن، مسحور کردن، (با of یا out of) کلاه گذاشتن (سرکسی)، درکشیدن از، خوش گذرانی کردن، وقت گذراندن، خود را سرگرم کردن، فریب خوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beguiles, beguiling, beguiled
مشتقات: beguilement (n.), beguiler (n.)
(1) تعریف: to deceive or cheat by using guile.
مشابه: bait, double-talk

- Don't be beguiled by his innocent look.
[ترجمه کوثر] گول ظاهر معصومش رو نخور.
|
[ترجمه گوگل] فریب نگاه معصومانه او را نخورید
[ترجمه ترگمان] با نگاه معصومانه خود مرا فریب نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We were beguiled of a large sum of money.
[ترجمه MFI] ما با مقدار زیادی پول گول خوردیم.
|
[ترجمه گوگل] ما را فریفته مقدار زیادی پول کردند
[ترجمه ترگمان] پول زیادی بدست آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to be distracted, as by charm, flattery, or the like.
مترادف: enchant
مشابه: charm, double-talk, lull

- Her beauty beguiled him, and he could not think of a single word to say.
[ترجمه گوگل] زیبایی او او را فریفته کرد و نمی توانست حتی یک کلمه برای گفتن فکر کند
[ترجمه ترگمان] زیبایی اش او را فریب داد و حتی یک کلمه هم برای گفتن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to give pleasure by charming.
مترادف: enchant
مشابه: allure, amuse, bewitch, charm

- She beguiled the audience with her graceful movements.
[ترجمه شان] او با حرکت های موزون ( دلپذیر ) خود، تماشاگران را مسحور کرد.
|
[ترجمه گوگل] او با حرکات برازنده خود حضار را فریب می داد
[ترجمه ترگمان] با حرکات موزون خود تماشاچیان را فریب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The teacher used to beguile her pupils with fairy tales.
[ترجمه گوگل]معلم شاگردانش را با افسانه ها فریب می داد
[ترجمه ترگمان]معلم برای گول زدن شاگردان خود با قصه های پریان به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nothing can beguile the old man.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند پیرمرد را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند پیرمرد را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Beijing has a multitude of attractions to beguile the foreign tourist.
[ترجمه گوگل]پکن جاذبه های زیادی برای فریب دادن گردشگران خارجی دارد
[ترجمه ترگمان]پکن از جاذبه های بسیاری برای فریب گردشگران خارجی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He used his newspapers to beguile the readers into buying shares in his company.
[ترجمه گوگل]او از روزنامه هایش برای فریب دادن خوانندگان به خرید سهام شرکتش استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]او از روزنامه ها برای تشویق خوانندگان به خرید سهام در شرکت خود استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Games are usually used to beguile small children.
[ترجمه گوگل]بازی ها معمولا برای فریب دادن کودکان کوچک استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]بازی های معمولا برای گول زدن کودکان کوچک به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are playing cards to beguile the time.
[ترجمه گوگل]آنها برای فریب زمان ورق بازی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای گذراندن وقت ورق بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tapestries continue to beguile all those who visit the cathedral.
[ترجمه گوگل]ملیله ها همچنان همه کسانی را که از کلیسای جامع بازدید می کنند فریب می دهند
[ترجمه ترگمان]The برای گول زدن همه کسانی که از کلیسای جامع دیدن می کنند، به راه خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They sang songs to beguile the long winter evenings.
[ترجمه گوگل]آنها برای فریب شب های طولانی زمستان آهنگ می خواندند
[ترجمه ترگمان]برای گذراندن شب های طولانی زمستانی آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beguile sb. into doing sth.
[ترجمه گوگل]گول sb به انجام sth
[ترجمه ترگمان]beguile کردن کار کردن را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To beguile some of the time in Malvern, they went to the cinema.
[ترجمه گوگل]برای فریب دادن برخی اوقات در مالورن، آنها به سینما رفتند
[ترجمه ترگمان]برای گذراندن بعضی از وقت در Malvern به سینما می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When dreams of your presence slumbers beguile.
[ترجمه گوگل]وقتی رویاهای حضور شما در خواب فرو می رود
[ترجمه ترگمان]وقتی که خواب وجود شما را در خواب می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I see that men still know how to beguile us women with false words.
[ترجمه شان] می بینم که مردان همچنان ما زنان را با کلمات دروغین فریب می دهند.
|
[ترجمه گوگل]من می بینم که مردها هنوز هم می دانند چگونه ما زنان را با کلمات دروغ فریب دهند
[ترجمه ترگمان]می بینم که مردان هنوز نمی دانند که چگونه با کلمات دروغین زنان را فریب دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When dreams of your presence my slumbers beguile.
[ترجمه گوگل]وقتی خواب حضور تو را در خواب می بینم، خوابم را فریب می دهد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که خواب خواب مرا در خواب دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And this I say, lest any man should beguile you with enticing words.
[ترجمه گوگل]و این را می گویم که مبادا کسی شما را با کلمات فریبنده فریب دهد
[ترجمه ترگمان]و من می گویم که مبادا هر مردی با این کلمات فریبنده، شما را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Whose fresh repair if now thou not renewest, beguile the world, unless some mother.
[ترجمه گوگل]که تعمیر تازه اش را اگر اکنون تجدید نکنی، دنیا را فریب بده، مگر اینکه مادری
[ترجمه ترگمان]اگر کسی مادر را فریب دهد، این تعمیر تازه برای چه کسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

اغفال کردن (فعل)
blind, deceive, beguile, delude, entrap, hoodwink

انگلیسی به انگلیسی

• mislead, deceive; entertain; enchant, charm; entice, persuade
if someone or something beguiles you, they trick you into doing something stupid, especially by making it seem attractive.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To charm or enchant someone, often in a deceptive way ✨
🔍 مترادف: Deceive
✅ مثال: She was beguiled by his charming smile.
Beguile is a verb that means to charm or deceive someone in a pleasant or pleasant - seeming way.
فریب دادن یا گول زدن شخصی به شیوه ای خوشایند یا به ظاهر دلپذیر.
مثال؛
"The politician beguiled the crowd with his smooth words and promises of a better future. "
...
[مشاهده متن کامل]

"The magician beguiled the audience with his slight of hand and charming demeanor. "
"She was beguiled by the salesman's pitch, and ended up buying a car she couldn't afford. "

کمک کردن به اینکه زمان با خوشی بگذرد؛ افسون کردن؛ اغفال کردن؛ فریفتن؛ مسحور کردن؛ گول زدن
فریب دادن
لانگمن دیکشنری :
۱ _ مجذوب کردن ، اغفال کردن
Charm
۲ _ گول زدن
Deceive ; cheat
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : beguile
اسم ( noun ) : _
صفت ( adjective ) : beguiling
قید ( adverb ) : beguilingly

بپرس