begged


معنی: خواسته

جمله های نمونه

1. he begged one tuman
او یک تومان گدایی کرد.

2. she begged to be shown her son's corpse
التماس کرد که جسد فرزندش را به او نشان دهند.

3. we begged him but he was impenetrable
به او التماس کردیم ولی گوشش بدهکار نبود.

4. we begged him for mercy but he was immovable
به او التماس کردیم که رحم کند ولی گوش فرا نداد.

5. we begged him to change his decision but he remained inflexible
استدعا کردیم که تصمیم خود را عوض کند ولی او ثابت قدم باقی ماند.

مترادف ها

خواسته (صفت)
asked, demanded, requested, wanted, required, desired, begged, wished

پیشنهاد کاربران

کلمه "begged" به معنای التماس کردن، خواستاری کردن یا درخواست کردن است. این فعل برای بیان آن استفاده می شود که شخصی به شدت تمایل دارد یا درخواست دارد که چیزی انجام شود یا به او داده شود. بطور کلی، "begged" به معنای انجام یک التماس یا درخواست با احترام و مودبانه استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
- She begged her parents to let her go to the party. ( او با مودبیت از والدین خود التماس کرد تا اجازه حضور در مهمانی را به او بدهند. )
- He begged for forgiveness after realizing his mistake. ( پس از درک اشتباه خود، او برای بخشش التماس کرد. )
منبع CHATGPT3. 50

التماس کردن. عاجزانه تمنا کردن. گدایی کردن

بپرس