beggary

/ˈbeɡəri//ˈbeɡəri/

معنی: گدا خانه، گدایی، محل سکونت گدایان
معانی دیگر: (گیاه شناسی) علف گدا (انواع گیاهانی که در شرق ایالت متحده برای بهسازی زمین کشت می شود به ویژه: desmodium purpureum)، دریوزگی، فقر شدید، مسکینی، بینوایی، بی چیزی، گدایان، مستمندان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being a beggar; extreme poverty.

(2) تعریف: the act of begging.

(3) تعریف: beggars collectively.

جمله های نمونه

1. be reduced to beggary
به فقر و فلاکت افتادن

2. Idleness is the key of beggary, and the root of all evil.
[ترجمه Mobina] تنبلی کلید گدایی و ریشه تمام بدی هاست.
|
[ترجمه گوگل]بطالت کلید گدایی و ریشه هر بدی است
[ترجمه ترگمان]Idleness، کلید گدایی و ریشه تمام بدی ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hetty has no alternative but beggary, and rather than that it would be better to kill herself.
[ترجمه گوگل]هتی راه دیگری جز گدایی ندارد و به جای آن بهتر است خودش را بکشد
[ترجمه ترگمان]هتی هیچ چاره ای جز گدایی ندارد و بهتر است خودش را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From this it was but a step to beggary.
[ترجمه گوگل]از این به بعد فقط یک قدم برای گدایی بود
[ترجمه ترگمان]از این راه به جز یک قدم به گدایی تجاوز نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gentility without ability is worse than plain beggary.
[ترجمه گوگل]جوانمردی بدون توانایی بدتر از گدایی ساده است
[ترجمه ترگمان]gentility بدون توانایی بدتر از beggary است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Idleness is key of beggary and the root of all evil.
[ترجمه گوگل]بیکاری کلید گدایی و ریشه همه بدی هاست
[ترجمه ترگمان]Idleness کلید بیچارگی و ریشه تمام بدی ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His speculation reduced him to beggary.
[ترجمه گوگل]حدس و گمان او او را به گدایی رساند
[ترجمه ترگمان]این فکر او را به گدایی واداشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's beggary in the love that can be reckoned.
[ترجمه گوگل]در عشق گدایی وجود دارد که می توان آن را حساب کرد
[ترجمه ترگمان]گدائی در عشقی است که می تواند حساب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Idleness are the key of beggary.
[ترجمه گوگل]بیکاری کلید گدایی است
[ترجمه ترگمان]Idleness، کلید گدایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In those years the landless peasants were brought to beggary.
[ترجمه گوگل]در آن سالها دهقانان بی زمین را به گدایی می آوردند
[ترجمه ترگمان]در آن سال ها موژیکها را به گدایی آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They eliminated the many crushing taxes, started work projects, and greatly reduced unemployment and beggary.
[ترجمه گوگل]آنها بسیاری از مالیات های خردکننده را حذف کردند، پروژه های کاری را آغاز کردند و بیکاری و گدایی را بسیار کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها مالیات های خرد کننده بسیاری را حذف کردند، پروژه های کار را آغاز کردند و بیکاری و گدایی را به شدت کاهش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گداخانه (اسم)
almshouse, poorhouse, town house, beggary

گدایی (اسم)
beggary, cadge

محل سکونت گدایان (اسم)
beggary

انگلیسی به انگلیسی

• poverty, impoverishment, destitution

پیشنهاد کاربران

بپرس