beggared

/ˈbeɡər//ˈbeɡə/

گرفتارفقر و فاقه، بگدایی انداختن، بیچاره کردن، گدا

جمله های نمونه

1. free spending beggared the company
ولخرجی شرکت را از هستی ساقط کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• impoverished, destitute

پیشنهاد کاربران

بپرس