• : تعریف: to ask to be exempted from fulfilling an obligation.
جمله های نمونه
1. The driver promised to drive me to the railway station, yet he begged off at the last minute.
[ترجمه مرسلی] راننده قول داد که مرا تا ایستگاه قطار برسونه ولی در لحظه آخر سرباز زد. ( معذور شد )
|
[ترجمه گوگل]راننده قول داد مرا تا ایستگاه راه آهن ببرد، اما در آخرین لحظه التماس کرد [ترجمه ترگمان]راننده قول داد که مرا به ایستگاه راه آهن براند، با این حال در آخرین لحظه از من تمنا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He has just begged off, can you take his place in the team?
[ترجمه گوگل]او تازه التماس کرده است، می توانید جای او را در تیم بگیرید؟ [ترجمه ترگمان]اون فقط التماس کرده، می تونی جای اون رو توی تیم بگیری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She begged off early from the party because she was so tired.
[ترجمه گوگل]او خیلی زود از مهمانی التماس کرد زیرا خیلی خسته بود [ترجمه ترگمان]او خیلی زود از مهمانی دعوت کرد چون خیلی خسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He begged off visiting his grandparents.
[ترجمه گوگل]او از پدربزرگ و مادربزرگش التماس کرد [ترجمه ترگمان]از دیدن پدر بزرگ و مادر بزرگش تمنا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He's always begging off at the last minute.
[ترجمه گوگل]او همیشه در آخرین لحظه التماس می کند [ترجمه ترگمان]او همیشه در آخرین لحظه از من تقاضا می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He promised to attend but then begged off.
[ترجمه گوگل]قول داد شرکت کند اما بعد التماس کرد [ترجمه ترگمان]قول داد که شرکت کند، اما بعد خواهش کرد که برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Binyomin asked me to go with him to the soup kitchen, but I begged off even though I was hungry.
[ترجمه شهلا مرسلی] beg offبه معنی سرباز زدن میشه
|
[ترجمه گوگل]بینومین از من خواست که با او به آشپزخونه بروم، اما من با وجود اینکه گرسنه بودم التماس کردم [ترجمه ترگمان]Binyomin از من خواست که با او به آشپزخانه سوپ بروم، اما با اینکه گرسنه بودم از او خواهش کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. One of the last nights, Amelia begged off going to a party and stayed home, so Toot stayed home too.
[ترجمه گوگل]یکی از آخرین شب ها، آملیا التماس کرد که به یک مهمانی برود و در خانه ماند، بنابراین توت نیز در خانه ماند [ترجمه ترگمان]یکی از شبه ای گذشته، آملیا از رفتن به مهمانی خواست و خانه ماند، بنابراین Toot نیز در خانه ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He begs off from a movie on Saturday.
[ترجمه گوگل]او از یک فیلم در روز شنبه التماس می کند [ترجمه ترگمان]او روز شنبه از سینما خارج می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They begged off their servant.
[ترجمه گوگل]از خدمتکارشان التماس کردند [ترجمه ترگمان]از servant عذر خواستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I begged off that assignment. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]من آن تکلیف را التماس کردم فرهنگ لغت جمله [ترجمه ترگمان]از این تکلیف منصرف شدم فرهنگ لغت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Could he back out, beg off?
[ترجمه گوگل]آیا او می تواند عقب نشینی کند، التماس کند؟ [ترجمه ترگمان]می شه برگردیم بیرون و گدایی کنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I'll try to beg off for an hour.
[ترجمه گوگل]سعی میکنم یک ساعت التماس کنم [ترجمه ترگمان]سعی می کنم تا یک ساعت دیگر گدایی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I'll have to beg off . I have another engagement.
[ترجمه گوگل]من باید التماس کنم نامزدی دیگه ای دارم [ترجمه ترگمان]باید ازت خواهش کنم که فرار کنی من یه قرار ملاقات دیگه دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I'm afraid I am going to have to beg off from your dinner invitation.
[ترجمه مرسلی] متاسفانه من باید دعوت شام شمارو رد کنم. یا متاسفانه از قبول به دعوت شام شما معذورم.
|
[ترجمه گوگل]می ترسم مجبور شوم از دعوت شام شما التماس کنم [ترجمه ترگمان]متاسفانه باید از تو دعوت کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید