befuddled

/bəˈfədl̩//bɪˈfʌdl̩/

(verb transitive) گیج کردن، مست کردن، (بامشروب) سرمست کردن

جمله های نمونه

1. old age has befuddled him
پیری حواس او را مغشوش کرده است.

2. Even in my befuddled state I could find my key.
[ترجمه گوگل]حتی در حالت گیج‌ام می‌توانستم کلیدم را پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]حتی تو ذهنم هم می تونستم کلید هام رو پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These fancy arguments befuddled us.
[ترجمه گوگل]این بحث های خیالی ما را گیج کرد
[ترجمه ترگمان]این جر و بحث های تجملی همه ما رو گیج می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new arrival was befuddled by the rapid - fire conversation.
[ترجمه گوگل]تازه وارد با گفتگوی سریع - آتش گیج شد
[ترجمه ترگمان]گفتگوی تازه با گفتگوهای سریع و سریع در فضا پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm so tired, my poor befuddled brain can't absorb any more.
[ترجمه گوگل]من خیلی خسته هستم، مغز گیج شده بیچاره من دیگر نمی تواند جذب کند
[ترجمه ترگمان]من خیلی خسته ام، مغزم دیگر نمی تواند بیش از این به خود جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wally said brightly to the suddenly befuddled taxi driver.
[ترجمه گوگل]والی با خوشرویی به راننده تاکسی که ناگهان گیج شده بود گفت
[ترجمه ترگمان]والی با خوشحالی به راننده تاکسی که ناگهان گیج شده بود گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were too baffled to be disappointed, too befuddled to be concerned about the conference championship implications.
[ترجمه گوگل]آن‌ها بیش از آن گیج شده بودند که ناامید شوند، بیش از آن گیج شده بودند که نگران پیامدهای قهرمانی کنفرانس نباشند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از آن گیج شده بودند که ناامید شوند، برای اینکه نگران پیامدهای این کنفرانس باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wine had befuddled them.
[ترجمه گوگل]شراب آنها را گیج کرده بود
[ترجمه ترگمان]شراب befuddled کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Always slightly befuddled, Bennett none the less gets by on his academic prowess.
[ترجمه گوگل]بنت که همیشه کمی گیج شده بود، به هر حال از مهارت تحصیلی خود کنار می آمد
[ترجمه ترگمان]در حالی که تا حدودی گیج شده بود، به خاطر مهارت آکادمیک خود، تا حدودی گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If only he could keep his increasingly befuddled brain clear enough to squeeze out what he wanted.
[ترجمه گوگل]اگر فقط می‌توانست مغز گیج‌شده‌اش را به اندازه‌ای شفاف نگه دارد که آنچه را که می‌خواهد بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]ای کاش می توانست ذهن آشفته خود را به اندازه کافی روشن نگه دارد تا آنچه را می خواست ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even in my befuddled state I could see they meant trouble.
[ترجمه گوگل]حتی در حالت گیج‌ام می‌توانستم ببینم که آنها به معنای دردسر هستند
[ترجمه ترگمان]حتی در آن حالت پریشانی که می دیدم به معنای دردسر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dawn looked a little befuddled.
[ترجمه گوگل]سحر کمی گیج به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دان کمی گیج به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Befuddled by proximity and perfume,'The Great Eagle'could only nod.
[ترجمه گوگل]«عقاب بزرگ» که از نزدیکی و عطر گیج شده بود، فقط می‌توانست سری تکان دهد
[ترجمه ترگمان]عقاب بزرگ با نزدیکی و عطر تنها می توانست سرش را تکان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These idea make poll head easily like cradlesong befuddled, now and then when sleeping lightly, ability him discovery deviated from right successful way has many far.
[ترجمه گوگل]این ایده‌ها باعث می‌شوند که سر نظرسنجی به راحتی مثل گهواره‌سونگ گیج‌شده باشد، گاه و بیگاه وقتی سبک می‌خوابد، توانایی کشف او از مسیر درست موفق بسیار دور است
[ترجمه ترگمان]این ایده باعث می شود که سر آرا به آسانی مانند cradlesong سر و کار داشته باشد، و سپس هنگامی که به آرامی خوابیده باشد، توانایی او برای کشف انحراف از راه موفقیت آمیز بسیار دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confused, bewildered, addlepated

پیشنهاد کاربران

بپرس