1. before (or after) the fact
پیش از (یا پس از) ارتکاب جرم
2. before a long voyage all boats are to fuel
پیش از سفر طولانی همه ی ناوها باید سوخت گیری کنند.
3. before a race, the riders walk their horses around the track
قبل از مسابقه،سوارکاران اسب های خود را دور زمین مسابقه راه می برند.
4. before a trip, i am always flurried
من قبل از سفر همیشه عصبی هستم.
5. before an examination, i always get the jitters
پیش از امتحان من همیشه دچار ترس و لرز می شوم.
6. before answering, read the examination carefully to the end
پیش از پاسخ دادن،سوالات امتحانی را تا آخر با دقت بخوانید.
7. before buying this house, i have to confer with my father
قبل از خرید این منزل باید با پدرم مشورت کنم.
8. before cooking, steep the beans for a while
پیش از پختن لوبیا را قدری بخیسان.
9. before dinner, my father always said the grace
پدرم همیشه قبل از شام شکر خدای را به جا می آورد.
10. before each race, he limbers up for fifteen minutes
پیش از هر مسابقه ای پانزده دقیقه نرمش می کند.
11. before entering this building you must extinguish your cigarets
پیش از ورود به این ساختمان باید سیگارهای خود را خاموش کنید.
12. before getting married, they cohabited for two years
قبل از ازدواج دو سال با هم زندگی کردند.
13. before giving his answer, he meditated on the matter for a few days
پیش از دادن جواب چند روزی روی آن مطلب تعمق کرد.
14. before going to china, he steeped himself in that country's history
پیش از مسافرت به چین خود را از تاریخ آن کشور اشباع کردن
15. before going to the party i needed a cleanup
لازم بود قبل از رفتن به مهمانی خود را نظافت کنم.
16. before he could be arrested he slid out of the country
پیش از آنکه بازداشت بشود از کشور جیم شد.
17. before he croaked, he opened his left eye
پیش از آن که جانش بالا بیاید چشم چپش را باز کرد.
18. before he died, he kept murmuring his lost daughter's name
پیش از مرگ مرتبا نام دختر گمشده اش را زمزمه می کرد.
19. before he was executed, he unburdened himself to a priest
پیش از اینکه اعدام بشود نزدیک کشیش درد دل کرد.
20. before his execution, he desired to see his wife
درخواست کرد که همسرش را پیش از اعدام ببیند.
21. before i could stop her, she blurted out "dad says he is not home"
قبل از آن که بتوانم جلویش را بگیریم گفت ((بابا می گوید که منزل نیست)).
22. before i go hence and be no more
(انجیل) پیش از آنکه از این دنیا بروم و دیگر وجود نداشته باشم.
23. before immersing the baby, test the water's temperature
پیش از قرار دادن کودک در آب دمای آن را اندازه بگیر.
24. before laying pen to paper
قبل از گذاشتن قلم بر کاغذ
25. before leaving the house, securely latch all doors and windows
پیش از ترک خانه درها و پنجره ها را محکم چفت کنید.
26. before long, the bus arrived
پس از مدت کمی اتوبوس رسید.
27. before nowrooz, the various sports colors were awarded
قبل از نوروز نشان های گوناگون ورزشی را اعطا کردند.
28. before painting new wood, you must prime it
قبل از رنگ زدن چوب تازه،اول باید آن را بتونه کاری کنی.
29. before planting we must turn over the soil with a shovel
پیش از کشت باید خاک را با بیل پشت و رو کنیم (شخم بزنیم).
30. before repairing a radio, you must first disconnect it
پیش از تعمیر رادیو باید آن را از برق بکشید.
31. before serving the ball, she bounced it once
پیش از زدن توپ یکبار آن را ورجهانید.
32. before shaving, he puts lather on his face
قبل از ریش تراشی کف صابون به صورت خود می مالد.
33. before sitting at the dinner table, you are to wash up
قبل از این که سر میز شام بنشینی باید خودت را بشویی.
34. before speaking, he knocked on the table and said, "quiet!"
قبل از صحبت کردن بر میز کوفت و گفت ((ساکت !)).
35. before taking action, we must carefully survey the situation
پیش از اقدام باید وضعیت را خوب بررسی کنیم.
36. before taking the medicine, read the label on the bottle carefully
پیش از مصرف دارو برچسب روی بطری را دقیقا بخوانید.
37. before the age of twenty, he had mastered the classics (of ancient greece and rome)
پیش از بیست سالگی آثار یونان و روم باستان را خوب فرا گرفته بود.
38. before the attack, our bombers softened up the enemy's shore defenses
پیش از حمله،بمب افکن های ما مواضع ساحلی دشمن را کوبیدند.
39. before the concert they tuned their instruments
پیش از کنسرت،سازهای خود را کوک کردند.
40. before the flight, they have to get the bugs out of the missile's guidance system
قبل از پرواز باید عیوب دستگاه هدایت موشک را برطرف کنند.
41. before the match, the two wrestlers had an altercation
قبل از مسابقه دو کشتی گیر با هم حرفشان شد.
42. before the mating season, we culled the ewes
پیش از فصل جفتگیری میش ها را دستچین کردیم.
43. before the night of the play's opening, we must rehearse it three more times
قبل از شب آغاز نمایش باید سه بار دیگر آن را تمرین کنیم.
44. before the operation, the patient was anesthetized
پیش از عمل جراحی بیمار را بیهوش کردند.
45. before we noticed, the holidays had glided away
تا آمدیم متوجه شویم تعطیلات سپری شده بود.
46. before writing you must verify your material
پیش از نگارش باید صحت و سقم مطالب خود را معلوم کنی.
47. before writing your essay, you must outline it
بایستی پیش از نگارش مقاله رئوس مطالب آن را بنویسی.
48. before you cash a check you have to endorse it
پیش از نقد کردن چک باید پشت آن را امضا بکنی.
49. before you sign the contract be sure to check with me
پیش از امضای قرارداد حتما با من مشورت کن.
50. before dark
پیش از غروب،پیش از فرا رسیدن شب
51. before long
به زودی،پس از زمان کمی
52. before the mast
(قدیمی) ناوی گری،(خدمت) به عنوان ملوان،ملوانی
53. before the wind
(کشتی) هم مسیر باد،همراه بادی که از عقب کشتی می وزد،جلو باد
54. before you could say jack robinson
(انگلیس) زود،در یک آن،در همان
55. look before you jump!
پیش از پریدن نگاه کن !
56. shortly before noon
کمی پیش از ظهر
57. think before you act!
پیش از اقدام فکر بکن !
58. accessory before (or after) the fact
(حقوق) کسی که مجرم را قبل (یا بعد) از ارتکاب به جرم تشویق و کمک می کند،معاونت در جرم پیش (یا پس) از ارتکاب
59. business before pleasure
اول کار و بعد تفریح،کار از تفریح مهمتر است
60. dangle before (or in front of) someone
(به منظور وسوسه) چیزی را به کسی نشان دادن،چیزی را جلو کسی تکان دادن
61. a little before norooz, people were herding into stores
کمی پیش از نوروز مردم گوسفندوار به فروشگاه ها هجوم می آوردند.
62. a lull before the storm
آرامش پیش از توفان
63. a week before the exam, he started cramming
یک هفته به امتحان مانده گذاشت پشت درس.
64. be here before noon!
قبل از ظهر اینجا باش !
65. chew well before swallowing!
(غذا را) پیش از فرو دادن خوب بجو!
66. every night before bedtime she kneels down and prays
او هرشب قبل از خواب زانو می زند و دعا می کند.
67. he died before he had attained his majority
پیش از رسیدن به سن قانونی فوت کرد.
68. he left before noon
پیش از ظهر رفت.
69. he paused before the door
جلو در مکث کرد.
70. he walked before and his children behind
او در جلو حرکت می کرد و بچه هایش در عقب.