beehive

/ˈbiːˌhaɪv//ˈbiːhaɪv/

معنی: کندوی عسل، کندو، جای شلوغ و پرفعالیت، دسته شدن، جمع شدن
معانی دیگر: لانه ی زنبور عسل (که معمولا به صورت جعبه درست می شود)، انگبین گاه، دسته شدن مثل زنبور درکندو، جای شلوه و پرفعالیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the constructed shelter in which bees live.

(2) تعریف: a place of great activity.

جمله های نمونه

1. the architecture of a beehive
الگوی ساختمانی (ساختمان) کندوی عسل

2. I stuck my hand in the beehive and was stung three times!
[ترجمه گوگل]دستم را در کندو فرو کردم و سه بار نیش خوردم!
[ترجمه ترگمان]دستم را در کندوی عسل فرو کردم و سه بار نیش زد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The office was seething like a beehive when she got in.
[ترجمه گوگل]دفتر وقتی وارد شد مثل کندوی عسل در حال جوشیدن بود
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شد، دفتر مثل کندوی عسل در حال جوش و خروش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One of the tanks was firing beehive rounds point-blank.
[ترجمه گوگل]یکی از تانک ها تیرهای کندوی عسل را به صورت نقطه ای شلیک می کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از تانک ها کندوی عسل رو به نقطه خالی شلیک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marge, his wife with a metre-high blue beehive, keeps the family together.
[ترجمه گوگل]مارج، همسرش با کندوی آبی به ارتفاع یک متر، خانواده را کنار هم نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]مارچ، همسرش با یک کندوی عسل قوی و بلند، خانواده را کنار هم نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Baltimore Hons, with a beehive on the helmet?
[ترجمه گوگل]بالتیمور هانز، با کندوی عسل روی کلاه ایمنی؟
[ترجمه ترگمان]The بالتیمور، با یه کندوی عسل روی کلاه ایمنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The artillery began firing beehive rounds, which I had never seen before at minimum elevation.
[ترجمه گوگل]توپخانه شروع به شلیک گلوله های کندوی عسل کرد، که قبلاً هرگز آن را در حداقل ارتفاع ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]توپخانه شروع به تیراندازی کرد که هرگز پیش از آن ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beehive, another sulfide edifice, is a five-minute submersible ride due west of Moose.
[ترجمه گوگل]کندوی زنبور عسل، یکی دیگر از بناهای سولفیدی، یک سواری شناور پنج دقیقه ای در غرب موس است
[ترجمه ترگمان]Beehive، یک عمارت بزرگ سولفید، یک سوار submersible ۵ دقیقه ای به خاطر غرب موس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We're just about to a beehive.
[ترجمه گوگل]ما به کندوی زنبور عسل نزدیک شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما فقط داریم به یه کندوی عسل نزدیک میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is used in baking the beehive catalyzer in exhaust gas purify organ of auto.
[ترجمه گوگل]در پخت کاتالیزور کندوی عسل در دستگاه تصفیه گاز اگزوز خودرو استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا در پخت the beehive در گاز اگزوز، ارگ خودرو به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Han Jia, I wanted to poke a beehive.
[ترجمه گوگل]هان جیا، من می خواستم کندوی عسل را بکوبم
[ترجمه ترگمان]هان jia \"، من می خواستم یه کندوی عسل رو سوراخ کنم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He thought back and remembered the beehive he had wiped out.
[ترجمه گوگل]دوباره فکر کرد و کندوی زنبوری را که پاک کرده بود به یاد آورد
[ترجمه ترگمان]به فکر فرو رفت و کندوی عسل را که از بین برده بود به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How Far Is The Beehive - Product Vaccines Away From Us?
[ترجمه گوگل]فاصله کندوی عسل - واکسن های محصول از ما چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]چگونه واکسن Beehive - محصول از ما دور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the day, your brain is a beehive of activity -- during NREM sleep it is barely humming.
[ترجمه گوگل]در طول روز، مغز شما یک کندوی زنبور عسل است - در طول خواب NREM به سختی زمزمه می کند
[ترجمه ترگمان]در طول روز، مغز شما کندوی فعالیت است - - در طول خواب NREM به سختی زیر لب شروع به زمزمه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کندوی عسل (اسم)
apiary, beehive

کندو (اسم)
hive, apiary, beehive

جای شلوغ و پرفعالیت (اسم)
beehive

دسته شدن (فعل)
beehive, shoal, gam

جمع شدن (فعل)
shrink, assemble, aggregate, muster, gather, constringe, flock, backlog, snuggle, retract, congregate, beehive, group, twitch, drift, herd, gang up, nucleate, twitch grass

انگلیسی به انگلیسی

• place where bees live; natural habitation of bees; busy place, lively place; rounded and lacquered woman's hairdo that looked like a beehive (was popular in the 1960s)
a beehive is a place where bees are kept so that someone can collect the honey that they produce.

پیشنهاد کاربران

کندو ( زنبور عسل )
همچنین بهش hive میگویند
موم لانه زنبور : honeycomb
beehive ( n ) ( bihaɪv ) ( also hive ) =a structure made for bees to live in
beehive
برای توصیف شهر میتوان گفت
it is like a busy beehive
یعنی مکان شلوغ و پرتکاپویی است
۱ - کندوی عسل a dome or boxlike structure which provides a natural habitant for bees
۲ - محل خیلی شلوغ، پر تردد و پر از فعالیت a busy place
This community center was usually a beehive of activity and human connection.
۳ - مدل مویی که در دهه ۱۹۶۰ مد بود

بپرس