22. their mutton yields to ours but their beef is excellent
گوشت گوسفند آنها به خوبی گوشت گوسفند ما نیست ولی گوشت گاو آنها عالی است.
23. A tantalising aroma of roast beef fills the air.
[ترجمه گوگل]عطر وسوسه انگیز گوشت بریان شده فضا را پر می کند [ترجمه ترگمان]یک رایحه قوی گوشت بریان هوا را پر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Would you like another slice of ham/beef?
[ترجمه گوگل]آیا برش دیگری از ژامبون/گوشت گاو می خواهید؟ [ترجمه ترگمان]یه تیکه گوشت خوک دیگه می خوای؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. They barbecued several pieces of beef, fowl and fish.
[ترجمه گوگل]آنها چندین تکه گوشت گاو، مرغ و ماهی را کباب کردند [ترجمه ترگمان]چند تکه گوشت گوساله، مرغ و ماهی کباب می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The farm has both beef and dairy cattle.
[ترجمه گوگل]مزرعه دارای گاوهای گاو و شیری است [ترجمه ترگمان]مزرعه هر دو گاو و گاو شیرده دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. He stabbed a piece of beef from the plate.
[ترجمه گوگل]او یک تکه گوشت گاو را از بشقاب بیرون آورد [ترجمه ترگمان]یک تکه گوشت گاو را از بشقاب جدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. What would you like for dinner, beef or fish?
[ترجمه ...] برای شام چی میل دارید گوشت یا ماهی؟
|
[ترجمه گوگل]برای شام چه گوشت گاو یا ماهی میل دارید؟ [ترجمه ترگمان]شام، گوشت گاو و ماهی چه میل دارید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (slang) complaint, point of contention; argument with another person, dispute meat taken from cows or bulls; vigor, strength; fattened bull complain (slang) beef is the meat of a cow, bull, or ox. if you beef something up, you strengthen it or make it more interesting, significant, or important.
پیشنهاد کاربران
I dont have beef with you: i dont have a complaint about s. th
گوشت گوساله. پرواری کردن و ذبح کردن، شکوه و شکایت کردن، تقویت کردن
معادل کُردی این کلمه که یه اسم قشنگ دخترونه ی کُردیه: سکاله - سْکالَ -
To beef is to express dissatisfaction or annoyance about something. It can also refer to a dispute or disagreement. ابراز نارضایتی یا دلخوری کردن از چیزی. همچنین می تواند به یک اختلاف یا عدم توافق اشاره کند. ... [مشاهده متن کامل]
He’s always beefing about the service at that restaurant. I’m tired of hearing her beef about her coworkers. Why does he always beef about everything?
لانگمن دیکشنری : ۱ _ گوشت گاو ۲ _ نق زدن ، اعتراض کردن
گلایه
beef ( n ) ( bif ) =meat that comes from a cow
اگر فعل باشه دقیقا معادلِ complain هست
1 - a complaint شکایت شکایت کردن My beef is, how come I’m not making as much as you ? Stop beefing about having to work late – you’re not the only one He was beefing about having to do the shopping ... [مشاهده متن کامل]
2 - strength, power, or force قدرت، نیرو، زور He said that the newly published government report didn't have much beef in it Push harder! Put some beef into it
Beefs are conflicts expressed through texts, but they are also conflicts about texts. In a song attacking another artist, a “beef track, ” a rapper often acknowledges the beef track of the other artist, as well as his magazine interviews and second hand comments. ... [مشاهده متن کامل]
یک رپر وقتی به دیگری حمله میکنه یا مودمونی بگیم، به یه رپر دیگه میپره و با متن و قافیه به جنگ دیگری میره این میشه یک بیف، یک مبارزه کلامی روی آهنگ. مثل بیفی که بین امینم و MGK پیش اومد و امینم اونو پودر و خاکشیرش کرد چون کی بهتر از امینم تو دنیا میتونه رپ کنه
✅ ( slang ) complaint, point of contention; argument with another person, dispute e. g. Where's the beef? Judge Dearie skeptical of Trump privilege claims @TheHill. com
به دعوا و بحث و جدل دو رپر در رپ هم میگن
beef ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: گوشت گاو تعریف: گوشت گاو اعم از گاو نر و گوساله و گاو ماده و گاو نر اخته و ورزا
معانی اسلنگی: سکس آلت تناسلی مردانه محکومیت جنایی
It also means argument Ex: I have beef with my sister
مشاجره
گوشت گاو. Beef:A meat that it make from cow.
beef یعنی گوشت گاو . . . red meat یعنی گوشت قرمز😉🖑
noun 1. the flesh of a cow, bull, or ox, used as food. "there was the smell of roast beef" 2. INFORMAL flesh with well - developed muscle. "he needs a little more beef on his bones" ... [مشاهده متن کامل]
synonyms: muscle, muscularity, brawn, bulk, heftiness, burliness, huskiness, physique; More verbINFORMAL 1. complain. "he was beefing about how the recession was killing the business"