1. every night before bedtime she kneels down and prays
او هرشب قبل از خواب زانو می زند و دعا می کند.
2. it is past my bedtime
از وقت به بستر رفتن من گذشته است.
3. Put your toys away now, it's bedtime.
[ترجمه گوگل]حالا اسباب بازی هایت را کنار بگذار، وقت خواب است [ترجمه ترگمان]اسباب بازی هات رو بذار کنار وقت خوابه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My father always used to tell us bedtime stories.
[ترجمه رضا] پدرم همیشه وقت خواب برای من داستان میگفت
|
[ترجمه گوگل]پدرم همیشه قبل از خواب برایمان قصه تعریف می کرد [ترجمه ترگمان]پدرم همیشه به ما داستان وقت خواب می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I like a hot milky drink at bedtime.
[ترجمه گوگل]من یک نوشیدنی شیری داغ را هنگام خواب دوست دارم [ترجمه ترگمان] من یه نوشیدنی گرم تو موقع خواب دوست دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Take a single dose at bedtime to help you sleep.
[ترجمه گوگل]برای کمک به خوابیدن، یک دوز واحد را قبل از خواب مصرف کنید [ترجمه ترگمان]در هنگام خواب یک دز واحد بردارید تا به شما کمک کند بخوابید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's coming up on your bedtime.
[ترجمه گوگل]زمان خواب شما فرا می رسد [ترجمه ترگمان]تو وقت خوابت میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The boy was fast asleep before the bedtime story was finished.
[ترجمه گوگل]پسر قبل از تمام شدن داستان خواب عمیق به خواب رفته بود [ترجمه ترگمان]پسر قبل از اینکه داستان خواب تمام شود به خواب عمیقی فرورفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We cuddled together over a bedtime story .
[ترجمه گوگل]ما در یک داستان قبل از خواب با هم در آغوش گرفتیم [ترجمه ترگمان] تو یه داستان خواب همدیگه رو بغل کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Will you read me a bedtime story?
[ترجمه گوگل]آیا برای من یک داستان قبل از خواب می خوانی؟ [ترجمه ترگمان]میشه برام یه قصه خواب بخونی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Try gradually to quiet them down as bedtime approaches.
[ترجمه گوگل]سعی کنید به تدریج با نزدیک شدن به زمان خواب آنها را آرام کنید [ترجمه ترگمان]سعی کنید به تدریج آن ها را به هنگام نزدیک شدن زمان خواب آرام کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My dad sometimes read me a story at bedtime.
[ترجمه گوگل]پدرم گاهی موقع خواب برایم داستان می خواند [ترجمه ترگمان]بابام بعضی وقتا برام یه داستان توی خواب می خوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I like to have a hot drink at bedtime.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم قبل از خواب یک نوشیدنی گرم بخورم [ترجمه ترگمان] من دوست دارم موقع خواب یه نوشیدنی گرم بخورم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I'm partial to a drink at bedtime.
[ترجمه گوگل]قبل از خواب مشروب می خورم [ترجمه ترگمان]موقع خواب به نوشیدنی احتیاج دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
وقت خواب (اسم)
bedtime
وقت استراحت (اسم)
bedtime
موقع خوابیدن (اسم)
bedtime
انگلیسی به انگلیسی
• time when one goes to sleep your bedtime is the time when you usually go to bed.