bedstead

/ˈbedsted//ˈbedsted/

معنی: تختخواب، چهارچوب تختخواب
معانی دیگر: چارچوبه و پایه های تخت (بدون تشک و غیره)، (بخش چوبی یا فلزی) تختخواب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the framework that supports the springs and mattress of a bed.

جمله های نمونه

1. He hooked his feet on the bedstead and sat up.
[ترجمه گوگل]پاهایش را روی تخت قلاب کرد و بلند شد
[ترجمه ترگمان]پاهایش را روی تخت خواب قلاب کرد و نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An iron bedstead, skewed across a smashed floor; a torn curtain.
[ترجمه گوگل]تختی آهنی، کج روی یک طبقه شکسته یک پرده پاره
[ترجمه ترگمان]تخت خواب آهنی روی زمین خرد شده بود؛ پرده پاره شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She peered over the edge of the bedstead and saw a cliff of bedcover stretching endlessly to the stone floor.
[ترجمه گوگل]او به لبه تخت نگاه کرد و صخره ای از روتختی را دید که بی انتها تا کف سنگی کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]او از لبه تخت خواب به دقت نگاه کرد و یک صخره را دید که بر زمین سنگی گسترده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Eliot was stretched the length of his iron bedstead.
[ترجمه گوگل]الیوت درازای تخت آهنی اش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]الیوت طول تخت خواب آهنی خود را کش و قوسی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For all this time the bedstead had been her throne.
[ترجمه گوگل]برای تمام این مدت تخت تخت او بود
[ترجمه ترگمان]تمام این مدت تخت خواب تخت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A bedstead and a long-broken twin tub washing machine, hang together in this contorted web.
[ترجمه گوگل]یک تخت خواب و یک ماشین لباسشویی وان دوقلو که درازا شکسته است، در این شبکه درهم و برهم آویزان شده اند
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب و یک ماشین لباسشویی و یک ماشین لباسشویی که با هم در این شبکه کج و معوج به هم آویزان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A loose brass knob on the bedstead rattled.
[ترجمه گوگل]یک دستگیره برنجی شل روی تخت به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان]دستگیره برنجی پایه تخت به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The frivolous gauze account on bedstead.
[ترجمه گوگل]حساب گاز بیهوده روی تخت خواب
[ترجمه ترگمان]اون حساب gauze روی تخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bedstead is much about my size.
[ترجمه گوگل]تخت خواب تقریباً اندازه من است
[ترجمه ترگمان]تخت خواب به اندازه من زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Over the bedstead hangs a douche bag which he keeps for emergencies – for the virgins whom he tracks down like a sleuth.
[ترجمه گوگل]بالای تخت یک کیسه دوش آویزان است که او برای مواقع اضطراری نگه می‌دارد - برای باکره‌هایی که مانند یک دزدگیر آنها را تعقیب می‌کند
[ترجمه ترگمان]روی تخت خواب یک کیسه زباله است که او برای موارد اضطراری نگه می دارد - برای زنان باکره که مثل یک sleuth رد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bedstead is statuesque downy, line is not broken fluent.
[ترجمه گوگل]تختخواب پر از مجسمه است، خط شکسته روان نیست
[ترجمه ترگمان]bedstead عبارت است از \"statuesque\" (statuesque downy)، خط نرم و روان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If the metallic bedstead like cirrus twines feminine dream.
[ترجمه گوگل]اگر تخت فلزی مانند سیروس ریسمان رویای زنانه است
[ترجمه ترگمان]اگر تخت فلزی مثل رویای زنانه twines زنانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Window wide open, no curtains and a narrow iron bedstead that looked no more comfortable than the one he had himself.
[ترجمه گوگل]پنجره کاملاً باز، بدون پرده و تخت آهنی باریک که راحت‌تر از آنی که خودش داشت به نظر نمی‌رسید
[ترجمه ترگمان]پنجره باز بود، پرده نداشت و تخت خواب آهنی باریکی که بیشتر از اونی که خودش داشت، راحت نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cream voile has been lavishly draped around the metal four- poster bedstead to make an attractive centrepiece.
[ترجمه گوگل]کرم فویل به طرز مجللی در اطراف تخت فلزی چهار پوستر پوشانده شده است تا یک قطعه مرکزی جذاب ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]کرم voile به دور تخت چهار تخت فلزی ریخته شده است تا یک کانون جذاب به وجود بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He reached a junction only to find that the right-hand alley was blocked by a rusty bedstead.
[ترجمه گوگل]او به یک تقاطع رسید و متوجه شد که کوچه سمت راست توسط یک تخت زنگ زده مسدود شده است
[ترجمه ترگمان]فقط به یک تقاطع رسیدند که آن کوچه درست را پیدا کنند که یک تخت خواب زنگ زده مسدود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تختخواب (اسم)
bedstead, hay

چهارچوب تختخواب (اسم)
bedstead

انگلیسی به انگلیسی

• frame and headboard of bed
a bedstead is the metal or wooden frame of an old-fashioned bed.

پیشنهاد کاربران

بپرس