1. the bedraggled clothes of those beggars
لباس های گل آلود آن گدایان
2. She was all cold and bedraggled after falling into the river.
[ترجمه گوگل]او پس از افتادن در رودخانه تماماً سرد شده بود و به دام افتاده بود
[ترجمه ترگمان]سراسر بدنش سرد و خیس از آب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Exhausted soldiers crawled into camp, frozen and bedraggled.
[ترجمه گوگل]سربازان خسته به داخل اردوگاه خزیدند، یخ زدند و به دام افتادند
[ترجمه ترگمان]سربازان خسته و فرسوده به اردوگاه رسیدند، یخ زده و خیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The tents looked very bedraggled after the storm.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، چادرها بسیار درهم و برهم به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]چادرها بعد از توفان بسیار گل آلود به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She was bedraggled when she came in out of the rain.
[ترجمه گوگل]وقتی از زیر باران بیرون آمد، او را به دام انداختند
[ترجمه ترگمان]وقتی از باران بیرون آمد، خیس عرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I barely recognized the bedraggled figure who staggered in from the storm.
[ترجمه گوگل]من به سختی آن شخص را که از طوفان تلوتلو خورده بود، شناختم
[ترجمه ترگمان]به سختی آن پیکر bedraggled را که از توفان به جا مانده بود شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She looked a bit bedraggled as she sat in the dining room, mechanically eating butter cookies from a blue glass plate.
[ترجمه گوگل]در حالی که در اتاق غذاخوری نشسته بود و به طور مکانیکی در حال خوردن کلوچه های کره ای از یک بشقاب شیشه ای آبی بود، کمی گیج به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که در اتاق ناهار خوری نشسته بود، کمی خیس به نظر می رسید، و به طور خودکار شیرینی های کره ای را از یک بشقاب آبی رنگ می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He looked weary and bedraggled.
[ترجمه گوگل]او خسته به نظر می رسید و در حال کشیدن بود
[ترجمه ترگمان]خسته و گل آلود به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was bedraggled and exhausted, but it was he who was speaking.
[ترجمه گوگل]او از پا افتاده بود و خسته بود، اما این او بود که صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]خسته و کوفته بود، اما او بود که حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A rather bedraggled crowd waited outside in the pouring rain.
[ترجمه گوگل]جمعیت نسبتاً درهم و برهم بیرون در زیر باران شدید منتظر بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت نسبتا ژولیده در بیرون باران منتظر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. For the first few weeks their existence was bedraggled and formless.
[ترجمه گوگل]در چند هفته اول وجود آنها بی شکل و بی شکل بود
[ترجمه ترگمان]در چند هفته اول، زندگی آن ها آشفته و بی شکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Trucks carried hundreds of bedraggled refugees across the border.
[ترجمه گوگل]کامیونها صدها پناهجوی را به آن سوی مرز منتقل کردند
[ترجمه ترگمان]کامیون ها صدها پناهنده را در طول مرز حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. a street of bedraggled tenements.
[ترجمه گوگل]خیابانی از سکونتگاههای بیپرده
[ترجمه ترگمان]خیابانی از محلات فقیر و گل آلود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You look like a bedraggled chicken!
15. The bedraggled little dog timidly wagged his tail and began licking Mother's hand.
[ترجمه گوگل]سگ کوچولو با ترسو دمش را تکان داد و شروع به لیسیدن دست مادر کرد
[ترجمه ترگمان]سگ کوچک خیس با ترس دمش را تکان داد و شروع به بوسیدن دست مادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید