bedeviled

/bəˈdevl̩//bɪˈdevl̩/

دارای روح شیطانی کردن، (مجازا) مسحور کردن، سحر وجادو کردن، اذیت کردن

جمله های نمونه

1. the project was bedeviled from the very start
از همان آغاز کار طرح با اشکال و بدبیاری مواجه شد.

انگلیسی به انگلیسی

• bewitched, possessed (i.e. by a demon); harried, tormented (i.e. by worry, trouble, etc.)

پیشنهاد کاربران

به ستوه آمده، دستخوش شیاطین، در معرض تسخیر ( ارواح، شیاطین، . . . ) ، جن زده، و امثال آن

بپرس