bedazzle

/bɪˈdæzl̩//bɪˈdæzl̩/

معنی: مات و مبهوت کردن، بکلی خیره کردن، مسحور کردن
معانی دیگر: (با چیز چسبناک یا غلیظی) اندودن، لکه لکه کردن، بدرنگ کردن، تپاله وار مالیدن، (در اثر تجمل و زرق و برق و غیره) خیره کردن، مات کردن، گیج کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bedazzles, bedazzling, bedazzled
مشتقات: bedazzlingly (adv.), bedazzlement (n.)
• : تعریف: to dazzle or impress so entirely as to cause confusion or uncritical admiration.
مترادف: daze, dazzle, stupefy
مشابه: astonish, astound, befuddle, bewilder, confuse, dumbfound, flabbergast, nonplus, stagger

- The show's fabulous costumes, lights, and sets bedazzled the audience.
[ترجمه گوگل] لباس‌ها، نورها و دکورهای فوق‌العاده این نمایش، تماشاگران را شگفت‌زده کرد
[ترجمه ترگمان] این نمایش لباس های شگفت آور، چراغ ها و تلویزیون ها را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He seemed to bedazzle her with his immense charm.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که او را با جذابیت بی اندازه اش خیره کرده است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که او را با افسون his bedazzle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Many people are bedazzled by fame.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم مبهوت شهرت هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مشهور به شهرت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bright lights bedazzled him.
[ترجمه گوگل]نورهای درخشان او را خیره کرد
[ترجمه ترگمان]نوره ای روشن او را تحت الشعاع قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Collectively known as Bedazzled, they've signed a million pound contract with one of the biggest record companies in the world.
[ترجمه گوگل]آنها که مجموعاً به عنوان Bedazzled شناخته می شوند، قراردادی یک میلیون پوندی با یکی از بزرگترین شرکت های ضبط در جهان امضا کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور کلی به عنوان bedazzled شناخته می شوند، قراردادی با ارزش یک میلیون پوند را با یکی از بزرگ ترین شرکت های ثبت شده در جهان به امضا رسانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her charm bedazzled the audiences.
[ترجمه گوگل]جذابیت او تماشاگران را خیره کرد
[ترجمه ترگمان]جذابیت او تماشاگران را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Serena's mysterious ways bedazzle most mortals. She exudes an air of melancholy, which is intoxicating to Elven kind looking to the past for deliverance.
[ترجمه گوگل]راه‌های مرموز سرنا بیشتر انسان‌ها را خیره می‌کند او هوای مالیخولیا را تراوش می کند که برای الف هایی که برای رهایی به گذشته نگاه می کنند مست کننده است
[ترجمه ترگمان] راه های مرموز \"سرینا\" بیشتر از همه آدم فانی هاست هوا حالت اندوهناکی به خود می گیرد، که به kind الف در گذشته از راه نجات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their performances bedazzle those audiences, and it seems that beauty Yang and An Lushan have become the key figures.
[ترجمه گوگل]اجراهای آنها آن مخاطبان را مبهوت می کند و به نظر می رسد که زیبایی یانگ و آن لوشان به چهره های کلیدی تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]اجراهای آن ها به تماشاگران لطمه می زند، و به نظر می رسد که زیبایی یانگ و An به چهره های کلیدی تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On Jebel Barkal's pinnacle—partially covered in gold leaf to bedazzle wayfarers—the black pharaoh ordered his name inscribed.
[ترجمه گوگل]فرعون سیاه‌پوست دستور داد که نام او بر روی قله جبل بارکال - که تا حدی با ورقه‌های طلا پوشیده شده بود تا مسافران را خیره کند
[ترجمه ترگمان]در قله جبل Barkal - تا حدی پوشیده از برگ طلا بود و به رهگذران تنه می زد - فرعون سیاه فرمان او را بر آن حک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مات و مبهوت کردن (فعل)
bedazzle

بکلی خیره کردن (فعل)
bedazzle

مسحور کردن (فعل)
charm, bedazzle, bewitch, ravish, bedevil

انگلیسی به انگلیسی

• amaze; bewilder; blind with something bright

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To impress greatly with outstanding skill or beauty 😃
🔍 مترادف: Amaze
✅ مثال: The magician's performance bedazzled the audience with its intricate illusions.
To bedazzle means to impress or dazzle someone with something visually striking or impressive. It can also refer to adorning or embellishing something with sparkly or eye - catching decorations.
تحت تاثیر قرار دادن یا خیره کردن کسی با چیزی که از نظر بصری چشمگیر یا تاثیرگذار است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند به آراستن یا تزیین چیزی با تزئینات درخشان یا چشم نواز اشاره داشته باشد.
مثال؛
The fireworks display bedazzled the crowd.
A person might say, “I’m going to bedazzle my phone case with rhinestones. ”
In a discussion about art, someone might mention, “The artist used glitter to bedazzle the painting. ”

شیفته کردن
( دیگران را مجذوب ظاهر یا عملکرد خود کردن )

بپرس