bedaub

/bɪˈdɔːb//bɪˈdɔːb/

معنی: الودن، ملوی کردن، اندودن، رنگ کردن
معانی دیگر: (هتل و پانسیون و غیره) اتاق و صبحانه، بستر و صبحانه، (با چیز چسبناک یا غلیظی) اندودن، لکه لکه کردن، بدرنگ کردن، تپاله وار مالیدن، ملوک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bedaubs, bedaubing, bedaubed
• : تعریف: to cover with daubs or smears, as of paint or mud.
مشابه: daub

جمله های نمونه

1. His face was bedaubed with mud.
[ترجمه گوگل]صورتش از گل آغشته شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش گل انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His clothes was bedaubed with paint.
[ترجمه گوگل]لباس‌هایش با رنگ آغشته شده بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش مثل گچ سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her skirt was bedaubed with cheap finery.
[ترجمه گوگل]دامن او با تزئینات ارزان قیمت پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]دامنی از زرق و برق ارزان قیمت پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child's face was bedaubed with chocolate.
[ترجمه گوگل]صورت کودک با شکلات آغشته شده بود
[ترجمه ترگمان]صورت کودک با شکلات پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The walls were bedaubed with mud.
[ترجمه گوگل]دیوارها با گل آغشته شده بود
[ترجمه ترگمان]دیوارها با گل و لای پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her neck was bedaubed with cheap necklace.
[ترجمه گوگل]گردن او را با گردن بند ارزانی پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]گردنش با گردن بند ارزان قیمتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الودن (فعل)
imbrue, bedaub, spatter, besmear, contaminate, gaum, pollute, smear, tincture, maculate

ملوی کردن (فعل)
bedaub, besmear, contaminate, defile, deflower, pollute

اندودن (فعل)
coat, bedaub, besmear, plate, daub, emboss, parget

رنگ کردن (فعل)
bedaub, besmear, paint, color, dye, taint, stain

انگلیسی به انگلیسی

• sully; dirty with mud

پیشنهاد کاربران

بپرس