دیکشنری
مترجم
بپرس
become helpless
معنی
: سرگردان بودن
دنبال کنید
مترادف ها
سرگردان بودن
(فعل)
moon, stray, become helpless, wander, peregrinate, traipse
پیشنهاد کاربران
سرگردان بودن
+ عکس و لینک