become clear


معنی: ظاهر شدن، روشن شدن

مترادف ها

ظاهر شدن (فعل)
appear, become visible, become manifest, become clear, be developed, become evident, be revealed

روشن شدن (فعل)
open, become clear, shine, kindle

پیشنهاد کاربران

معلوم شدن
آشکار شدن
And it becomes clear that temporary calm and vivacity was not real, because true peace not only never disappears, but always grows.
و روشن می شود که آرامش موقت و سرزندگی واقعی نبود، چون آرامش واقعی نه تنها از بین نمی رود بلکه همیشه رشد می کند.
آگاه شدن

بپرس