beckon

/ˈbekən//ˈbekən/

معنی: اشاره کردن، با اشاره صدا زدن
معانی دیگر: (با حرکت سر یا دست) اشاره کردن، فراخواندن، خواندن (به سوی خود)، جلب کردن، (به سوی خود) کشاندن، اشاره، اشاره کردن باسریادست

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beckons, beckoning, beckoned
(1) تعریف: to signal to come, esp. with a gesture.
مترادف: gesture, motion, signal, wave
مشابه: bid, call, gesticulate, nod, summon

- The nurse beckoned him to come into the examining room.
[ترجمه گوگل] پرستار به او اشاره کرد که به اتاق معاینه بیاید
[ترجمه ترگمان] پرستار به او اشاره کرد که به اتاق معاینه بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to attract or draw toward; invite.
مترادف: allure, attract, call, draw, entice, invite, lure, pull, tempt
مشابه: decoy, interest, seduce, tantalize

- The beautiful sea beckoned us.
[ترجمه Aa] زیبایی دریا ما را به سوی خود کشاند
|
[ترجمه گوگل] دریای زیبا به ما اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] دریای زیبا به ما اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to call one toward.
مترادف: call
مشابه: wave

- From the car window, the child's mother beckoned.
[ترجمه g.h] از پنجره ماشین، مادر کودک اشاره کرد
|
[ترجمه گوگل] از شیشه ماشین مادر بچه اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] مادر بچه اشاره کرد: از پنجره ماشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was tired, and his comfortable armchair beckoned.
[ترجمه گوگل] خسته بود و صندلی راحتی اش اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] او خسته بود و صندلی راحت راحتی او اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Sally is very awkward in speaking to the class but quite relaxed with her own group of friends.
[ترجمه گوگل]سالی در صحبت کردن با کلاس بسیار بی دست و پا است اما با گروه دوستان خود کاملاً آرام است
[ترجمه ترگمان]سلی در صحبت با کلاس خیلی ناراحت است، اما با گروه خودش از دوستانش کاملا راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The handle of this bulky suitcase has an awkward shape.
[ترجمه گوگل]دسته این چمدان حجیم شکل نامناسبی دارد
[ترجمه ترگمان]دسته این چمدان بزرگ شکل عجیبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Slow down because this is an awkward corner to turn.
[ترجمه گوگل]سرعت خود را کم کنید زیرا این یک گوشه ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]آروم باش، چون این یه گوشه زشت برای برگشت هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Seen from afar, its towering buildings beckon the visitor in.
[ترجمه گوگل]ساختمان های سر به فلک کشیده آن که از دور دیده می شوند، بازدیدکننده را به سمت خود جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]از دور، ساختمان های مرتفع آن به صدا در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All the attractions of the peninsula beckon.
[ترجمه گوگل]تمام جاذبه های شبه جزیره به شما اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]همه جاذبه های شبه جزیره به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She crooked her finger to beckon him.
[ترجمه گوگل]انگشتش را کج کرد تا به او اشاره کند
[ترجمه ترگمان]با انگشت اشاره به او کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bright lights of Hollywood beckon many.
[ترجمه گوگل]نورهای درخشان هالیوود خیلی ها را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]چراغ های روشن هالیوود بسیاری را به صدا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kate turned to beckon Peter across from the car, but Bill waved him back, meanwhile pushing Kate inside.
[ترجمه گوگل]کیت برگشت تا به پیتر اشاره کند که روبروی ماشین بود، اما بیل به او دست تکان داد و در همین حین کیت را به داخل هل داد
[ترجمه ترگمان]کیت رو به او کرد تا پیتر را از اتومبیل دور کند، اما بیل دستش را به طرف او تکان داد و کیت را به داخل هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They beckon us to claim our right to uncoil in a frenzied world.
[ترجمه گوگل]آن‌ها به ما اشاره می‌کنند که حق خود را برای باز کردن در دنیایی دیوانه‌وار مطالبه کنیم
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را فرا می خوانند تا ادعا کنند حق داریم که در یک دنیای دیوانه وار زندگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rosy-walled Urbino and the fairytale Castle of Gradara beckon from just over the border in Marche.
[ترجمه گوگل]اوربینو با دیوارهای گلگون و قلعه افسانه ای Gradara از نزدیکی مرز در Marche به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]رزی، دکتر خوونال اوربینو و the که تازه از مرز رد شده بودند، از مرز Marche به او اشاره کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nothing more would beckon, nothing would tantalize.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بیشتر به شما اشاره نمی کند، هیچ چیز وسوسه انگیز نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دیگری را به خود فرا نمی خواند، هیچ چیز tantalize نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Temporarily none business of, then don't stop to beckon with the hand to call to come and go dicast.
[ترجمه گوگل]به طور موقت هیچ کاری نیست، پس با اشاره دست خود را متوقف نکنید تا تماس بگیرید تا بیایید و بروم
[ترجمه ترگمان]به طور موقت هیچ ربطی به کسب وکار ندارد، پس دست خود را بلند نکنید تا با دست خود تماس بگیرید و وارد شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wind, the leaves to beckon to me, like Mulberry smile for me.
[ترجمه گوگل]باد، برگ هایی که به من اشاره می کنند، مثل توت برای من لبخند می زند
[ترجمه ترگمان]باد، برگ ها به صدا در می آیند، مثل لبخند زنان برای من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the sweet sound of their singing they beckon to you for me.
[ترجمه گوگل]با صدای شیرین آوازشان برای من به تو اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]با شنیدن صدای شیرین of، آن ها را برای من صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For leisure, the swimming pool and gymnasium beckon, with steam and sauna facilities.
[ترجمه گوگل]برای اوقات فراغت، استخر و سالن بدنسازی با امکانات بخار و سونا به شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]برای اوقات فراغت، استخر و سالن ورزش با اشاره به امکانات بخار و سونا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. To the East and to the West I beckon.
[ترجمه گوگل]به شرق و غرب اشاره می کنم
[ترجمه ترگمان]به شرق و غرب اشاره می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In verse 7 Andrew and Simon Peter beckon to James and John in the other boat.
[ترجمه گوگل]در آیه 7 اندرو و شمعون پطرس به یعقوب و یوحنا در قایق دیگر اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]در شعر ۷ اندرو و سایمون پیتر به جیمز و جان در قایق دیگر اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Boat trips beckon on the lake.
[ترجمه گوگل]سفر با قایق به دریاچه اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]قایق به سوی دریاچه اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشاره کردن (فعل)
point, motion, mention, hint, sign, allude, nudge, insinuate, imply, cue, beckon

با اشاره صدا زدن (فعل)
beckon

انگلیسی به انگلیسی

• summon, direct in a particular direction (with the hand or a nod of the head); entice
if you beckon to someone, you signal to them to come to you.
if something beckons you, it is so attractive that you feel you must become involved in it.

پیشنهاد کاربران

به زبون بی زبونی اشاره کردن
طبق کمبریج:
to move your hand or head in a way that tells someone to come nearer: حرکت دادن دست یا سر به گونه ای که به کسی بگوید نزدیک تر شود
که این معنی فراخواندن را در زبان فارسی را میدهد.
مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

The customs official beckoned the woman to his counter
"Hey you!" she called, beckoning me over with her finger
He beckoned to me, as if he wanted to speak to me

چراغ سبز نشان دادن
beckons on the horizon
در این ه ای نزدیک به چشم می خورد
با انگشت یا اشاره صدا زدن
Call with a movement of the finger
beckon ( v ) ( bɛkən ) =to give sb a signal using your finger or hand, especially to tell them to move nearer or to follow you, e. g. She beckoned to the waiter to bring the check
beckon
اشاره کردن، علامت دادن
با حرکت دست یا سر و ایما و اشاره کسی را بطرف خود کشیدن - توجه کسی را جلب کردن که کاری را انجام دهد . بطرف خود کشیدن - جلب کردن
if something beckons for someone, it will
probably happen to them
...
[مشاهده متن کامل]

ساختار beckon for احتمال وقوع امری را می دهد .
Early retirement beckoned for George.
جورج احتمالا زوج بازنشسته می شود

چشمک زدن. . . مثل وقتی که می گوییم فلان چیز داخل ویترین به ما چشمک می زند، یعنی ما را به خودش جذب می کند یا فرا می خواند
Beckon =فراخوان ( اسم )
from PIE root *bha - ( 1 ) "to shine
shine درخشش
beckon به جلوه، جلوت ( جذب، ایما، اشاره )
با حرکت دست یا سر به کسی اشاره کردن که به سمت من بیا.
دست برآوردن
( مفهومی/چیزی ) را رساندن
To invite or attract to come out
جذب محیط بیرون شدن، دعوت به بیرون جایی شدن
اشاره کردن و صدا زدن ( با اشاره )
بسوی خود فراخواندن - بسوی خود جلب کردن
مطرح شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس