because of

/bɪˈkɒzʌv//bɪˈkɒzɒv/

معنی: بواسطه، بسبب، بدین دلیل، بنا بر
معانی دیگر: به خاطر، به دلیل، به واسطه

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: on account of; by reason of.
مشابه: by reason of, by virtue of, on account of, through

- She was chosen because of her vast knowledge.
[ترجمه مجید] او به خاطر دانش وسیع و گسترده اش انتخاب شده بود
|
[ترجمه افسانه چراغی] او برای دانش گسترده اش برگزیده شده بود.
|
[ترجمه گوگل] او به دلیل دانش گسترده اش انتخاب شد
[ترجمه ترگمان] او به خاطر دانش گسترده او انتخاب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don’t throw away the apple because of the core.
[ترجمه گوگل]سیب را به خاطر هسته آن دور نریزید
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Have no doubts because of trouble nor be thou discomtited; for the water of life's fountain springeth from a gloom bed.
[ترجمه گوگل]از گرفتاری شک نکن و مضطرب نشو زیرا آب چشمه حیات از بستری تاریک سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نیست، به خاطر دردسر و هم بودن تو، چون آب چشمه زندگی در بس تر تاریکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Throw away the apple because of the core.
[ترجمه گوگل]سیب را به خاطر هسته آن دور بریزید
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because of the fire, hundreds of houses went up in smoke.
[ترجمه گوگل]به دلیل آتش سوزی صدها خانه دود شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر آتش سوزی صدها خانه ها با دود بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. love you not because of who you are, but because of who I am when I am with you.
[ترجمه گوگل]دوستت دارم نه به خاطر شخصیتی که هستی، بلکه به خاطر شخصیتی که من وقتی با تو هستم
[ترجمه ترگمان]دوستت دارم، نه به خاطر کسی که هستی، بلکه به خاطر کسی که با تو هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can't see because of the person in front of me.
[ترجمه گوگل]به خاطر کسی که مقابلم است نمی بینم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم به خاطر کسی که جلویم است را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was forced to retire early from teaching because of ill health.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری مجبور به بازنشستگی زودهنگام از تدریس شد
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد زودتر از تدریس به خاطر سلامت بیمار بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Howe was turning into an alcoholic because of the stress of his job.
[ترجمه گوگل]هاو به دلیل استرس شغلی به الکلی تبدیل می شد
[ترجمه ترگمان]او به دلیل استرس شغلی خود به الکلی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inflation is considered to be undesirable because of its adverse effects on income distribution.
[ترجمه گوگل]تورم به دلیل اثرات نامطلوب آن بر توزیع درآمد، نامطلوب تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]تورم به دلیل اثرات نامطلوب آن بر توزیع درآمد نامطلوب تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He couldn't take that job at the zoo because of his epilepsy.
[ترجمه گوگل]او به دلیل صرعش نتوانست آن شغل را در باغ وحش انجام دهد
[ترجمه ترگمان]به خاطر صرع او نمی توانست آن شغل را در باغ وحش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of injury, her playing career came to a premature end in 199
[ترجمه گوگل]به دلیل مصدومیت، دوران بازی او در سال 199 زودرس به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]به دلیل جراحت، بازی حرفه ای او در سال ۱۹۹ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certain chemicals have been banned because of their damaging effect on the environment.
[ترجمه گوگل]برخی از مواد شیمیایی به دلیل اثرات مخرب آنها بر محیط زیست ممنوع شده اند
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی ویژه ای به دلیل تاثیر مخرب آن ها بر محیط زیست ممنوع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If I know what love is, it is because of you.
[ترجمه گوگل]اگر می دانم عشق چیست، به خاطر توست
[ترجمه ترگمان]اگر بدانم عشق چیست، به خاطر تو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're in here because of me.
[ترجمه گوگل]تو به خاطر من اینجایی
[ترجمه ترگمان]تو به خاطر من اینجایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The match was postponed to the next day because of bad weather.
[ترجمه گوگل]این مسابقه به دلیل بدی هوا به روز بعد موکول شد
[ترجمه ترگمان]مسابقه روز بعد به دلیل شرایط بد آب و هوا به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بواسطه (حرف اضافه)
from, by, through, for, thru, because of, out of

بسبب (حرف اضافه)
due to, because of

بدین دلیل (حرف ربط)
because of

بنا بر (حرف ربط)
because of

تخصصی

[ریاضیات] بدین دلیل، بواسطه، اما به علت

انگلیسی به انگلیسی

• due to, on account of, for

پیشنهاد کاربران

simply because of
صرفا بخاطر . . .
صرفاً به این خاطر که. . .
you honestly think I wouldn't help you because of that
واقعاً فکر کردی به خاطر حرفی که زدی بهت کمک نمی کنم
I was late to work because the train was cancelled
I was late to work because of the cancellation of the train
I was late to work on account of the cancellation of the train
I was late to work due to the cancellation of the train
...
[مشاهده متن کامل]

Since the train was cancelled, I was late to work last week
Given that the train has been cancelled, I will be in late to work today
Given that the train was cancelled, I do not believe it was my fault I was late yesterday
because phrase with verb
because of noun
due to noun
on account of noun
. . . . . all these have similar meaning
since phrase with verb, and I don't know if it is a rule but it does not feel comfortable using it with the future
given noun, used when you are stating something as a fact and then making a point of an outcome.
eg given that you have a bike, you could have cycled, so the train cancellation is not a good excuse for being late!

SYN:
due to - owe to
what with
Due to; because of; taking ( something ) into consideration ( used typically to introduce several causes of something )
What with the children being at home and my parents coming to stay, I have too much to do
...
[مشاهده متن کامل]

The Smiths find it difficult to manage financially, what with Mr. Smith losing his job and Mrs. Smith being too ill to work

زِ
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل ها
حافظ
on the basis of something
on the score of
by virtue of ( something )
به تبعِ . . . . . . . . . . . . . . . . .
مثال:Because of earthquake
معنی:به دلیل زلزله
In order to
So that
So
برای اینکه، به خاطر اینکه
به این دلیل، بنا بر این
بخاطر کسی یا چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس