because

/bɪˈkɒz//bɪˈkɒz/

معنی: چه، زیرا، علت، زیرا که، برای اینکه، چون که
معانی دیگر: به دلیل اینکه

بررسی کلمه

حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: for the reason that.
متضاد: despite

جمله های نمونه

1. because he fouled three times, he was expelled from the game
چون سه بار خطا کرد از مسابقه اخراج شد.

2. because he was driving fast, he ran into a tree
چون تند می راند زد به درخت.

3. because he was mad, the eldest son was excluded from succession
پسر بزرگتر به خاطر دیوانگی از حق تاج و تخت محروم شد.

4. because of a shortage of spare parts, we had to cannibalize one of the airplanes and use it in the others
به واسطه ی کمبود ابزار یدکی مجبور شدیم یکی از هواپیماها را اوراق کرده و در هواپیماهای دیگر به کار ببریم.

5. because of avarice, he exploited his workers
به خاطر آزمندی کارگران خود را استثمار می کرد.

6. because of communist subversion
به خاطر خرابکاری کمونیست ها

7. because of disruptive remarks, he was asked to leave the meeting
به خاطر حرف های مختل کننده اش از او خواستند که جلسه را ترک کند.

8. because of her bearing, i guessed that she must be an important person
به خاطر طرز رفتارش حدس زدم که باید آدم مهمی باشد.

9. because of his death, the book has remained incomplete
به خاطر مرگ او کتاب ناتمام مانده است.

10. because of mental illness, she was institutionalized three times
به خاطر بیماری روانی سه بار او را در تیمارستان بستری کردند.

11. because of misadventure we have sought refuge here
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

12. because of nightfall they had to give up their search
به واسطه ی فرا رسیدن شب مجبور شدند به تجسس خود خاتمه بدهند.

13. because of other commitments, i will not be able to go to the party tonight
به واسطه ی مشغله های دیگر امشب نخواهم توانست به مهمانی بروم.

14. because of the accident they detoured all the cars
به خاطر تصادف همه ماشین ها را از راه فرعی عبور دادند.

15. because of the bumper-to-bumper traffic, we were an hour late
به واسطه ی تراکم وسایط نقلیه یک ساعت دیر رسیدیم.

16. because of the slow markets, the factory has suggested the layoff of fifty workers
به خاطر کسادی بازار،کارخانه پیشنهاد بی کارسازی 50 کارگر را داده است.

17. because of their vested interests they are against reforms
به خاطر منافع شخصی با اصلاحات مخالفند.

18. because of unforeseen circumstances
به واسطه ی شرایط پیش بینی نشده

19. because of
به خاطر،به دلیل،به واسطه

20. . . . because unrequited love is a pain
. . . که یکسر مهربانی دردسر بی

21. largely because of him
بیشتر به خاطر او

22. he retired because of illness
به خاطر بیماری بازنشسته شد.

23. he shone because he was surrounded by mediocrities
او درخشید چون دور و برش را اشخاص میان مایه گرفته بودند.

24. i succeeded because of you
تو موجب موفقیت من بودی.

25. glass can break because of rapid heating or chilling
شیشه ممکن است به واسطه ی زود گرم شدن یا سرد شدن بشکند.

26. he felt safe because he knew he was among friends
احساس امنیت می کرد چون می دانست در میان دوستان است.

27. he is sad because his love for her is not reciprocated
او محزون است چون عشق او نسبت به آن دختر دوطرفه نیست.

28. he resents you because you are frank
چون رک گو هستی با تو بد است.

29. he was fired because he had propositioned the boss's secretary
چون به منشی رییس پیشنهاد زشتی کرده بود اخراج شد.

30. he was fired because of frequent absences
به واسطه ی غیبت های مکرر اخراج شد.

31. he was jailed because of insubordination to his superior officer
به خاطر نافرمانی از افسر مافوق خود زندانی شد.

32. he was ribbed because of his accent
به خاطر لهجه اش او را مسخره می کردند.

33. i can't come because i am very busy
نمی توانم بیایم چون خیلی کار دارم.

34. i like him because he is a kind man
من از او خوشم می آید چون مرد مهربانی است.

35. the project died because of a lack of funds
به خاطر کمبود بودجه طرح از بین رفت.

36. watch your words because this room has been bugged
مواظب حرف هایت باش چون در این اتاق میکروفن مخفی کار گذاشته اند.

37. we went indoors because rain impended
چون قرار بود باران بیاید به داخل ساختمان رفتیم.

38. you are indescribable because you cannot be fitted into any description
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی

39. his tardiness was excusable because his car had broken down
تاخیر او موجه بود چون ماشینش خراب شده بود.

40. i nudged the driver because he was falling into a drowse
با آرنج زدم به راننده چون داشت چرت می زد.

41. infant mortality was high because of poor hygiene
مرگ و میر کودکان بخاطر بهداشت بد زیاد بود.

42. let's humor him today because he is not feeling well
بیا امروز مطابق میل او رفتار کنیم چون حالش خوب نیست.

43. she has become homesick because she has no roots here
چون در اینجا کس و کار ندارد دلش تنگ شده است.

44. she jibbed on singing because the men were there
چون مردها آنجا بودند از آواز خواندن امتناع کرد.

45. she's got the mopes because the teacher is mad at her
او ناراحت است چون معلم از دستش عصبانی شده.

46. the constriction of trade because of war
محدود شدن تجارت به واسطه ی جنگ

47. the game was called because of rain
به خاطر باران مسابقه متوقف شد.

48. the game was postponed because of bad weather
چون وضع هوا بد بود مسابقه را به بعد موکول کردند.

49. the lights went out because the fuse had been blown
چراغ ها خاموش شد چون فیوز سوخته بود.

50. the peaches were cheap because their skins were blemished
هلوها ارزان بودند چون پوست آنها معیوب (و لکه دار) بود.

51. the police fined him because he had parked his car on a sidewalk
چون ماشین خود رادر پیاده رو پارک کرده بود پلیس او را جریمه کرد.

52. the university's renown is because of its professors
شهرت دانشگاه به خاطر استادان آن است.

53. we need no introduction because we are cousins
ما نیازی به معرفی نداریم چون پسرعمو هستیم.

54. always have an alternative plan because the original one may prove impractical
همیشه یک نقشه ی ثانوی داشته باش چون ممکن است نقشه ی اصلی عملی نباشد.

55. he can't do anything else, because thoughts of marriage have lately preoccupied him
کار دیگری از او ساخته نیست چون اخیرا فکر و ذکرش ازدواج شده است.

56. he hammered at the government because of the bad economic situation
او مرتبا دولت را به خاطر وضع بد اقتصادی می کوبید.

57. he lagged behind the rest because his shoes were hurting his feet
او از دیگران عقب ماند چون کفش هایش پاهایش را می زد.

58. he went to a doctor because his nerves were shot
چون اعصابش خراب بود رفت پیش دکتر.

59. i wail like a reed because she is away
نالم چو نای من اندر فراق او

60. i'll cut my class today because i want to go to the movies
امروز سر کلاس نخواهم رفت چون می خواهم بروم سینما.

61. the human body is valued because of the human soul
تن آدمی شریف است به جان آدمیت

62. the prison guard was fired because of extortion of money from the prisoners
زندانبان به جرم اخاذی از زندانیان اخراج شد.

63. they came, it is claimed, because they were invited
ادعا می شود که آنها چون دعوت شده بودند آمدند.

64. due to human error and not because of machine malfunction
بخاطر لغزش انسان و نه به واسطه ی بد کار کردن ماشین

65. he did not come to school, because he was ill
چون بیمار بود به مدرسه نیامد.

66. he took all the necessary precautions because he didn't want to take any chances
چون نمی خواست طعمه ی تصادفات بشود همه ی احتیاطات لازم را به عمل آورد.

67. i must be getting a cold because i don't feel like myself
مثل این که دارم سرما خوردگی پیدا می کنم چون دارم یک جوری می شم.

68. she cleans our shoes every night because she enjoys being a martyr
او هر شب کفش های ما را تمیز می کند چون دوست دارد خود را مظلوم جلوه دهد.

69. the body's skin loses its elasticity because of aging
پوست بدن در اثر سالمندی،کشسانی خود را از دست می دهد.

70. the students themselves cleaned the classroom because the caretaker was ill
چون فراش مریض بود شاگردان خود کلاس را تمیز کردند.

مترادف ها

چه (حرف ربط)
if, whether, as, or, because

زیرا (حرف ربط)
because

علت (حرف ربط)
because

زیرا که (حرف ربط)
for, because

برای اینکه (حرف ربط)
because

چون که (حرف ربط)
since, for, insomuch, because

تخصصی

[ریاضیات] چون، زیرا

انگلیسی به انگلیسی

• due to the fact that -; since
you use because to introduce a subordinate clause which gives a reason.
you also use because of at the beginning of a prepositional phrase which gives a reason.

پیشنهاد کاربران

برای این که ، به علت این ، زیرا ، چون ✴️
زیرا، به خاطر اینکه
مثال: She stayed inside because it was raining.
او داخل ماند زیرا باران می بارید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
I was late to work because the train was cancelled
I was late to work because of the cancellation of the train
I was late to work on account of the cancellation of the train
I was late to work due to the cancellation of the train
...
[مشاهده متن کامل]

Since the train was cancelled, I was late to work last week
Given that the train has been cancelled, I will be in late to work today
Given that the train was cancelled, I do not believe it was my fault I was late yesterday
because phrase with verb
because of noun
due to noun
on account of noun
. . . . . all these have similar meaning
since phrase with verb, and I don't know if it is a rule but it does not feel comfortable using it with the future
given noun, used when you are stating something as a fact and then making a point of an outcome.
eg given that you have a bike, you could have cycled, so the train cancellation is not a good excuse for being late!

because = 'cause = cuz
از آنجا که
The cause of happening
به دلیلِ
زِ
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل ها
حافظ
Cos
British English spoken informal

because
به سبب آنکه ، به دلیل آنکه به خاطر آنکه ، چون که
وقتی. مثلا:
Why should taxpayers have to pay more because the government has not managed its spending properly?
چرا مالیات دهندگان باید پول بیشتری بپردازند وقتی دولت هزینه هایش را درست مدیریت نکرده است؟
از این حیث که
از این لحاظ که
به این سبب که
بر این اساس که. . .
در این خصوص که . . .
بَنا به این موضوع که. . .
on the basis of something
چونکه
زیرا
به دلیل اینکه
Is working in France for a year, because he's going to
Cuz مخفف because
چون. . . زیرا. . . برای اینکه
حرف ربط because به معنای چون
حرف ربط because به معنای چون دو جمله را به هم وصل می کند که یکی از جمله ها کار و دیگری دلیل است. مثلا:
we can't go to julia's party because we're going away that weekend ( ما نمی توانیم به مهمانی جولیا برویم چون آخر هفته قرار است به مسافرت رویم. )
...
[مشاهده متن کامل]

حرف ربط because همیشه با جمله دلیل می آید.
حرف ربط because همچنین در پاسخ سوالات می آید. برای مثال:
why did you do it? because carlos told me to ( چرا این کار را کردی؟ برای اینکه کارلوس به من گفته بودم. )
منبع: سایت بیاموز

مترادف های because:
Due to
Owing to
Since
As a result of
Now that
As
به سبب آنکه
به خاطر آنکه
چون ، زیرا ، زیرا که، به این دلیل که،
چون، به دلیل، برای اینکه، زیرا و. . .
چون، بدلیل اینکه، زیرا، بخاطر این که، چرا که.
به خاطر اینکه
برای این که
چونکه. . .
because به معنای چونکه، زیرا است و بر روی علت تمرکز دارد
مثال : مادرم ناراحت است، زیرا سرما خورده ام ( تمرکز بر سرما خوردن که دلیل ناراحتی مادر است )
"""""""""""""""""""""""""""""""
دو کلمه as&since نیز معنای چونکه، زیرا را میدهند اما یک تفاوت با because دارند و آن هم این است که این دو کلمه تمرکز بر نتیجه دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال : چون سرما خورده ام ، مادرم ناراحت است ( تمرکز بر ناراحت بودن مادر که نتیجه سرما خوردن است )

بخاطر
چراکه، به این خاطر/علت/دلیل که، از آنجایی که
به خاطر اینکه به دلیل اینکه. با وجود اینکه
بخاطر اینکه٬زیرا٬به دلیل
به دلیله. . .

این کلمه به معنای � زیرا � می باشد و برای بیان علت پدیده ای استفاده می شود.
مثال :
he went to bed because he was sleepy
او به رختخواب رفت زیرا که خواب آلود بود.
زیرا
بدلیل اینکه
چون که
برای اینکه
بخاطر اینکه
چون
با توجه به اینکه،
از آنجا که،
چون که،
نظر به اینکه،
با توجه به این واقعیت که
Owning to the fact that
به جای ( because ) استفاده میشه
به خاطر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس