• (1)تعریف: a suitor or sweetheart to a girl or woman. • مترادف: boyfriend, fianc�, lover, Romeo, suitor • مشابه: beloved, betrothed, escort, flame, gallant, love, man, paramour, partner, squire, sweetheart
• (2)تعریف: a man whose dress and etiquette reflect great concern for style; dandy; fop. • مترادف: dandy, dude, fop • مشابه: coxcomb, gallant, popinjay
جمله های نمونه
1. Perhaps Beau was having an off day?
[ترجمه گوگل]شاید بیو روز تعطیلی داشت؟ [ترجمه ترگمان]شاید بو یه روز مرخصی داشته باشه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Beau: Battledress is all the rage now for traffic patrol.
[ترجمه گوگل]Beau: Battledress اکنون برای گشتهای ترافیکی رایج است [ترجمه ترگمان]بو \"الان تمام خشم و غضب برای گشت و گذار ترافیک هست\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Now it looks like a scene set from Beau Geste, or one of those biblical epics.
[ترجمه گوگل]اکنون به نظر می رسد صحنه ای از Beau Geste، یا یکی از آن حماسه های کتاب مقدس است [ترجمه ترگمان]حالا شبیه صحنه ای از بو Geste، یا یکی از آن epics انجیل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She had a beau named Reg who had asked her to go to the most exciting professional hockey game of the season.
[ترجمه گوگل]او دختری به نام رگ داشت که از او خواسته بود به هیجان انگیزترین بازی هاکی حرفه ای فصل برود [ترجمه ترگمان]او مردی به نام رگ دارد که از او خواسته بود به هیجان انگیزترین بازی حرفه ای هاکی در این فصل برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Their spiritual adviser, their role model and beau celebre, was Willis In-Your-Face Mack.
[ترجمه گوگل]مشاور معنوی آنها، الگوی آنها و مشهور، ویلیس In-Your-Face Mack بود [ترجمه ترگمان]مشاور مذهبی آن ها، مدل their و celebre، ویلیس در صورت ماک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Laura's Beau was third last year but has been in rotten form since then having been plagued by blood trouble.
[ترجمه گوگل]Laura's Beau در سال گذشته سوم شد، اما از آن زمان به بعد دچار مشکل خونی شده است [ترجمه ترگمان]سال گذشته بو را سومین سال داشت، اما از آن زمان به خاطر مشکل خون دچار دردسر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. After seven holes, Bolas, who hails from Beau Desert, was as many as seven over par.
[ترجمه گوگل]پس از هفت سوراخ، بولاس، که از صحرای بیو میآید، به اندازه هفت حفره بیشتر از هم بود [ترجمه ترگمان]بعد از هفت سوراخ، Bolas که از Desert بو وارد شده بود، هفت ضربه کم تر از par داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Vangrey, the chosen beau, has one redeeming feature.
[ترجمه گوگل]Vangrey، زیبای منتخب، یک ویژگی رستگاری دارد [ترجمه ترگمان]Vangrey، مردی که برگزیده است، یکی از ویژگی های redeeming را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Margarett took a beau to their apartment for dinner and scandalized her old friends by visibly holding his hand.
[ترجمه سیروس] مارگارت دوست پسرش را برای شام ب اپارتمانشان برد و و دوستانش او را رسوا کردن
|
[ترجمه گوگل]مارگارت برای شام یک آرایشگر را به آپارتمان آنها برد و دوستان قدیمی خود را با گرفتن آشکار دست او رسوا کرد [ترجمه ترگمان]Margarett برای شام به آپارتمان خود رفتند و در حالی که دست او را در دست گرفته بودند، دوستان سالخورده خود را در آغوش گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Marjorie brought a beau to Prides, and Margarett flirted with him, even, Betty thought, took him to bed.
[ترجمه گوگل]مارجوری دختری را به پراید آورد و مارگارت با او معاشقه کرد، حتی بتی فکر کرد او را به رختخواب برد [ترجمه ترگمان]Marjorie یکی از beau را نزد prides آورد و Margarett با او لاس زد، حتی بتی هم فکر کرد او را به رختخواب برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Beau Brummel Plus lounge bar with attractive Regency decor and good bar lunches.
[ترجمه گوگل]بار سالن Beau Brummel Plus با دکور جذاب Regency و ناهار بار خوب [ترجمه ترگمان]مشروب فروشی بو Brummel به اضافه سالن استراحت پر زرق و برق و ناهار خوب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. 'she's never had another beau except him.
[ترجمه گوگل]او هرگز به جز او دختر دیگری نداشته است [ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت کسی جز اون نداشته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. SCARLETT: As if I couldn't get a better beau than that old maid in britches.
[ترجمه گوگل]اسکارلت: انگار نمیتوانستم خوشگلتر از آن خدمتکار پیر قیچی بگیرم [ترجمه ترگمان]انگار من بهتر از آن مستخدمه پیر در britches نبودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. On weekend, I head over with my beau to catch a reggae jam.
[ترجمه گوگل]آخر هفته، من با دخترم می روم تا یک مربای رگی بگیرم [ترجمه ترگمان]تو این آخر هفته، با دوست هام سر و کله می زنم که یه ریگی ساز بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کج کلاه (اسم)
beau, fop
جوان شیک (اسم)
beau
مردی که خیلی به زن توجه دارد (اسم)
beau
انگلیسی به انگلیسی
• lover, young man courting a woman, suitor
پیشنهاد کاربران
۱. خاطرخواه. عاشق ۲. ژیگولو مثال: Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once. اِلِنور که فهمید عاشق و خاطر خواهش در پایین پله ها منتظر است، به سرعت از پله ها پایین آمد.
A “beau” is a term used to refer to a boyfriend or a male admirer, often used in a romantic context. دوست پسر یا یک خاطر خواه مرد و اغلب در زمینه های عاشقانه استفاده می شود. مثال؛ I’m going on a date with my beau tonight. ... [مشاهده متن کامل]
In a romantic comedy, a character might say, “He’s not just my beau, he’s also my best friend. ” A person might express their affection by saying, “I love you, my handsome beau. ”
Boy friend , معشوقه
✅دوست پسر - a woman's male partner or friend - a boyfriend 👈[بُُ] plural / UK /bəʊz *beaux* *US /boʊz/ *beaus 👈[بُُ ز] . . . While many assume that cross - sex friendship is really about sex, or having a side - or back - up beau, those may not be the only reasons ... [مشاهده متن کامل]
. . . PsychologyToday@
معشوقه
خواستگاری Two formal beau with a negative answer دو بار خواستگاری رسمی با جواب منفی
خاطر خواه. . .
اینجا بچه وجود داره هااا، bf. مخاطب خاص. boy friend, just friend