القا کدن چیزی به زور به کسی، فهماندن
Get off you boy. father s here. maybe he can beat some sense into you
بس کن پسرجان. پدر اینجاست. شاید بتونه یکم ادبت کنه!
بس کن پسرجان. پدر اینجاست. شاید بتونه یکم ادبت کنه!
به زور کسی را مجبور به کاری کردن
هم زدن مخلوط کردن، تو کله کسی فروکردن، فهماندن، القا کردن، ریختن ومیکس کردن اضاف کردن توی میکسر ، وادار کردن کسی به انجام کاری