صفت ( adjective )
حالات: beastlier, beastliest
مشتقات: beastliness (n.)
حالات: beastlier, beastliest
مشتقات: beastliness (n.)
• (1) تعریف: of or like a beast in appearance or manner.
• مترادف: bestial, brutish, swinish
• مشابه: animal, barbaric, barbarous, savage
• مترادف: bestial, brutish, swinish
• مشابه: animal, barbaric, barbarous, savage
- A beastly howl came from the forest.
[ترجمه گوگل] صدای زوزه وحشی از جنگل بلند شد
[ترجمه ترگمان] زوزه وحشتناک از جنگل امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زوزه وحشتناک از جنگل امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He stared at us with a beastly grin.
[ترجمه گوگل] با پوزخند وحشیانه ای به ما خیره شد
[ترجمه ترگمان] با پوزخندی وحشتناک به ما خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با پوزخندی وحشتناک به ما خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) disagreeable; disgusting; nasty.
• مترادف: abominable, disagreeable, disgusting, execrable, horrible, horrid, loathsome, nasty, repulsive, vile
• متضاد: pleasant
• مشابه: abhorrent, atrocious, detestable, hateful, mean, odious, offensive, sordid, unpleasant
• مترادف: abominable, disagreeable, disgusting, execrable, horrible, horrid, loathsome, nasty, repulsive, vile
• متضاد: pleasant
• مشابه: abhorrent, atrocious, detestable, hateful, mean, odious, offensive, sordid, unpleasant
- His behavior towards her was truly beastly.
[ترجمه گوگل] رفتار او با او واقعاً وحشیانه بود
[ترجمه ترگمان] رفتار او نسبت به او واقعا وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار او نسبت به او واقعا وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The weather's been beastly this month.
[ترجمه ثریا] آب وهوا در این ماه خیلی ناگوار بوده است|
[ترجمه گوگل] هوا در این ماه بد بود[ترجمه ترگمان] این ماه هوا خیلی سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید