bearings

جمله های نمونه

1. the mountain climbers lost their bearings
کوهنوردان گم شدند (جهت یابی خود را از دست دادند).

2. the pilot reported the aircraft's bearings
خلبان موقعیت هواپیما را گزارش داد.

3. to get (or find) one's bearings
مکان خود را دقیقا تعیین کردن

4. there is no congruence between his dignified bearings and his silly writings
بین رفتار موقرانه و نوشته های احمقانه ی او هیچ تشابهی وجود ندارد.

5. after a week in the new job, parichehr gradually got her bearings
پریچهر یک هفته پس از شروع کردن به کار جدید کم کم به وضعیت آشنا شد.

6. To keep your bearings in a desert sandstorm is impossible.
[ترجمه گوگل]حفظ یاتاقان خود در طوفان شن بیابان غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]برای نگه داشتن your در یک طوفان شن صحرایی غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It takes a while to get your bearings when you start a new job.
[ترجمه گوگل]زمانی که یک کار جدید را شروع می‌کنید، مدتی طول می‌کشد تا شرایط خود را به دست آورید
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک شغل جدید را شروع می کنید طول می کشد تا موقعیت خود را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He checked his bearings on the map in the car.
[ترجمه گوگل]یاتاقان هایش را روی نقشه داخل ماشین چک کرد
[ترجمه ترگمان]روی نقشه، روی نقشه، on را بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The wheel bearings have worn over the years, which is what's causing the noise.
[ترجمه گوگل]یاتاقان‌های چرخ در طول سال‌ها فرسوده شده‌اند و همین موضوع باعث ایجاد صدا شده است
[ترجمه ترگمان]The در طول سال ها فرسوده شده اند و این چیزی است که باعث ایجاد سر و صدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gun traverses smoothly on its bearings.
[ترجمه گوگل]اسلحه به آرامی روی یاتاقان های خود عبور می کند
[ترجمه ترگمان]اسلحه به نرمی روی its می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She lost her bearings in the thick forest.
[ترجمه گوگل]او توانایی خود را در جنگل انبوه از دست داد
[ترجمه ترگمان]او مسیرش را در جنگل انبوه از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It has important bearings on the reliability of the Bible books.
[ترجمه گوگل]این تأثیرات مهمی بر اعتبار کتاب‌های کتاب مقدس دارد
[ترجمه ترگمان]این موضوع دارای زوایای مهمی بر قابلیت اطمینان کتاب های مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She stopped for a moment to get her bearings.
[ترجمه گوگل]او برای لحظه ای ایستاد تا بتواند تصمیم بگیرد
[ترجمه ترگمان]برای لحظه ای ایستاد تا مسیرش را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hub, bearings and rims of otherwise wooden wheels might be made of iron.
[ترجمه گوگل]توپی، یاتاقان ها و رینگ های چرخ های چوبی در غیر این صورت ممکن است از آهن ساخته شده باشند
[ترجمه ترگمان]این مرکز، bearings و rims چرخ های چوبی دیگر ممکن است از آهن ساخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• orientation; understanding of position (especially in relation to fixed points)

پیشنهاد کاربران

1. Mechanical/Engineering Contexts ( بلبرینگ / یاتاقان )
- Ball bearing → یاتاقان ساچمه ای
- Roller bearing → یاتاقان غلتکی
- Bearing housing → محفظه یاتاقان
- Bearing failure → خرابی یاتاقان
...
[مشاهده متن کامل]

- Bearing lubrication → روغنکاری یاتاقان
- - -
2. Navigation/Orientation ( جهتیابی / موقعیت یابی )
- Lose one’s bearings → گم کردن جهت / سردرگم شدن
- Find one’s bearings → جهت یابی کردن / موقعیت خود را پیدا کردن
- Magnetic bearing → جهت مغناطیسی
- True bearing → جهت حقیقی
- - -
3. Behavior/Posture ( رفتار / طرز برخورد )
- Dignified bearing → رفتار متین / منش باوقار
- Military bearing → رفتار نظامی گونه
- Royal bearing → رفتار شاهانه
- - -
4. Relevance/Connection ( ارتباط / تأثیر )
- Have a bearing on. . . → تأثیر داشتن روی. . . / مرتبط بودن با. . .
- Example: "This decision has a direct bearing on our future. "
- ترجمه: "این تصمیم مستقیماً بر آینده ما تأثیر دارد. "
- No bearing on. . . → بی ارتباط بودن با. . .
- Example: "His opinion has no bearing on the matter. "
- ترجمه: "نظر او ربطی به این موضوع ندارد. "
- - -
5. Botany ( گیاه شناسی )
- Fruit - bearing tree → درخت میوه ده
- Bearing age ( of plants ) → سن باردهی ( برای گیاهان )
- - -
Key Notes:
- "Bearing" in mechanical contexts → یاتاقان / بلبرینگ ( فنی ) .
- "Bearing" in directional contexts → جهت / موقعیت ( جغرافیایی ) .
- "Bearing" in behavioral contexts → رفتار / منش ( ادبی ) .
Here are 10 common English sentences using different meanings of "bearing", along with their Persian ( Farsi ) translations ( without transliteration ) :
- - -
1. Mechanical ( یاتاقان / بلبرینگ )
English: "The car’s wheel bearing needs replacement. "
Persian: �یاتاقان چرخ ماشین نیاز به تعویض دارد. �
- - -
2. Navigation ( جهتیابی )
English: "The hikers lost their bearings in the dense forest. "
Persian: �کوهنوردان در جنگل انبوه جهت یابی خود را از دست دادند. �
- - -
3. Behavior ( رفتار / منش )
English: "She has the calm bearing of a diplomat. "
Persian: �او منش آرام یک دیپلمات را دارد. �
- - -
4. Relevance ( تأثیر / ارتباط )
English: "Weather conditions have a direct bearing on flight delays. "
Persian: �شرایط آب وهوایی تأثیر مستقیمی بر تأخیر پروازها دارد. �
- - -
5. No Relevance ( بی ارتباطی )
English: "Your opinion has no bearing on the final decision. "
Persian: �نظر شما هیچ ارتباطی با تصمیم نهایی ندارد. �
- - -
6. Botany ( گیاه شناسی )
English: "This apple tree is finally of bearing age. "
Persian: �این درخت سیب بالاخره به سن باردهی رسیده است. �
- - -
7. Military Posture ( ژست نظامی )
English: "The soldier stood with perfect military bearing. "
Persian: �سرباز با ژست کاملاً نظامی ایستاده بود. �
- - -
8. Direction ( جهت )
English: "The compass showed a bearing of 45 degrees northeast. "
Persian: �قطبنما جهت ۴۵ درجه شمال شرقی را نشان می داد. �
- - -
9. Heraldry ( نمادشناسی )
English: "The family crest features a lion bearing a sword. "
Persian: �نشان خانوادگی شامل شیری است که شمشیری در دست دارد. �
- - -
10. Endurance ( تحمل )
English: "The bridge’s bearing capacity is 10 tons. "
Persian: �ظرفیت تحمل پل ۱۰ تن است. �
- - -
Key Takeaways:
- یاتاقان ( مکانیکی ) / جهت یابی ( جغرافیایی ) / منش ( رفتاری ) .
- تأثیر ( ارتباط منطقی ) vs. بی ارتباطی.
- باردهی ( گیاهی ) / تحمل ( فنی ) .
deepseek

A term used to describe one’s understanding or knowledge of their current location and the direction they need to travel. “Bearings” can also refer to the angles or directions used in navigation.
درک یا دانش فرد از مکان فعلی و مسیری که برای سفر نیاز دارد، مسیر و جهت
...
[مشاهده متن کامل]

"bearings" همچنین می تواند به زاویه ها یا جهت های مورد استفاده در ناوبری اشاره کند.
مثال؛
For instance, a hiker might say, “I lost my bearings in the dense forest and had to rely on my compass. ”
A sailor might mention, “Knowing the wind direction is crucial for adjusting our bearings. ”
In a discussion about getting lost, someone might ask, “How do you regain your bearings when you’re disoriented?”

موقعیت، وضعیت
مسیر - جهت - راه برگشت
بلبرینگ
Lose your bearings
گیج شدن، منگ شدن