bear up


تحمل کردن، دوام آوردن، روحیه ی خود را حفظ کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to face hardship without despairing; withstand difficulty or stress; be brave; endure.
مشابه: withstand

جمله های نمونه

1. Tell them to bear up to one another.
[ترجمه گوگل]به آنها بگویید که با یکدیگر مدارا کنند
[ترجمه ترگمان] بهشون بگو که به هم برسن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's sur - prising that she can bear up with such an affliction.
[ترجمه گوگل]جای تعجب است که او می تواند چنین رنجی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]از آن prising است که او می تواند با چنین دردی تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is particularly difficult to bear up against the midsummer heat in Wuhan.
[ترجمه گوگل]تحمل گرمای نیمه تابستان در ووهان به ویژه دشوار است
[ترجمه ترگمان]تحمل آن در برابر گرمای تابستان در Wuhan دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is hard to bear up under affliction.
[ترجمه گوگل]تحمل رنج سخت است
[ترجمه ترگمان]تحمل این وضع دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's not easy to bear up under such circumstances.
[ترجمه گوگل]تحمل کردن در چنین شرایطی آسان نیست
[ترجمه ترگمان]تحمل چنین شرایطی آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The captain gave orders to bear up.
[ترجمه گوگل]کاپیتان دستور داد که تحمل کنند
[ترجمه ترگمان]ناخدا دستور داده بود که تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She won't bear up her boyfriend.
[ترجمه گوگل]او دوست پسرش را تحمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]اون دوست پسرش رو تحمل نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old bridge can hardly bear up its own weight now.
[ترجمه گوگل]پل قدیمی اکنون به سختی می تواند وزن خود را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]پل قدیمی به سختی می تواند وزن خود را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This ship will bear up to Havana.
[ترجمه گوگل]این کشتی تا هاوانا را تحمل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کشتی عازم هاوانا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tell him to bear up.
[ترجمه گوگل]بهش بگو تحمل کنه
[ترجمه ترگمان] بهش بگو که تحمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bear up, out troubles will blow over in no time.
[ترجمه گوگل]تحمل کنید، مشکلات به زودی از بین خواهند رفت
[ترجمه ترگمان]تحمل کن، هر وقت دی گه دردسر تم وم می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is particularly difficult to bear up against the midsummer heat.
[ترجمه گوگل]تحمل گرمای نیمه تابستان به ویژه دشوار است
[ترجمه ترگمان]تحمل گرما در برابر گرمای تابستان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We'll have to bear up, the wind is too strong.
[ترجمه گوگل]باید تحمل کنیم، باد خیلی قوی است
[ترجمه ترگمان]باید تحمل کنیم، باد خیلی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is strong enough to bear up the weight of the roof.
[ترجمه گوگل]آنقدر قوی است که بتواند وزن سقف را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی قوی هست که وزن سقف را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is it easy to bear up when one is beset with difficulties on all sides?
[ترجمه گوگل]آیا تحمل وقتی که از هر طرف گرفتار مشکلات است آسان است؟
[ترجمه ترگمان]خیلی راحت می شود تحمل کرد که در هر طرف دچار مشکلاتی شده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• endure, stand up to, hang in there, suffer through; support, reassure

پیشنهاد کاربران

بپرس