معنی: دانه، لوبیا، باقلا، حبوبات، حبه، چیز کم ارزش و جزئیمعانی دیگر: هر دانه ی لوبیا مانند، (امریکا - خودمانی) کله، مخ، مغز، (امریکا - خودمانی - جمع) هیچ، (امریکا - خودمانی) بر کله کوفتن، توسری زدن، (بیس بال) با توپ بر سر چوگان زن زدن، (خودمانی - معمولا با: give) شکست، تنبیه، سرزنش، گوشمالی، (گیاه شناسی) انواع گیاهان بنشن زا از تیره ی نخودها و جنس phaseolus و vigna و dolichos که شامل گیاهان نخود و لوبیا و باقلا و بقولات دیگر می گردد، (لوبیا سبز) نیام، غلاف خوراکی لوبیا سبز
• : تعریف: (informal) to strike on the head with an airborne object, esp. a baseball.
جمله های نمونه
1. bean soup
آبگوشت لوبیا
2. bean feast
(انگلیس - خودمانی) مهمانی پرسرور،جشن مسرت بخش
3. castor bean
دانه ی کرچک
4. coffee bean
دانه ی قهوه
5. the bean sack fell with a crunching sound
کیسه ی لوبیا قرچ کرد و افتاد.
6. spill the bean
(عامیانه) افشا کردن،بروز دادن
7. i don't have a bean
(خودمانی) یک شاهی ندارم،یک غاز ندارم
8. it isn't worth a bean
(خودمانی) یک شاهی نمی ارزد،یک غاز هم نمی ارزد
9. every foolish idea which enters his bean
هر فکر احمقانه ای که به مغزش خطور می کند
10. 'Jeez I feel tired,' said Bean.
[ترجمه نغمه] جین گفت :' من احساس خستگی میکنم '
|
[ترجمه گوگل]بین گفت: "جیز من احساس خستگی می کنم " [ترجمه ترگمان]بین گلی گفت: خدایا احساس خستگی می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The rose and the bean families belong to the same order.
[ترجمه گوگل]خانواده گل رز و لوبیا به همین راسته تعلق دارند [ترجمه ترگمان]رز و خانواده لوبیا هم به همین ترتیب تعلق دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Coffee beans are the bean - like seeds of the coffee tree.
[ترجمه گوگل]دانههای قهوه همان دانههای درخت قهوه هستند [ترجمه ترگمان]دانه های قهوه دانه های سویا مانند دانه های قهوه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Bean sprouts are also sold in cans.
[ترجمه گوگل]جوانه لوبیا به صورت قوطی نیز فروخته می شود [ترجمه ترگمان]جوانه های لوبیا نیز در قوطی ها فروخته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As her scythe moved mechanically through the bean field, a sandy-colored hare was startled out of its hiding place.
[ترجمه گوگل]هنگامی که داس او به طور مکانیکی در میان مزرعه لوبیا حرکت می کرد، یک خرگوش شنی رنگ از مخفیگاهش بهت زده شد [ترجمه ترگمان]همان طور که داس او به سرعت از میان مزارع لوبیا می گذشت، خرگوش رنگی رنگی از مخفیگاهش بیرون آمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He doesn't have a bean, other than what we lend him.
[ترجمه گوگل]باقالی ندارد، غیر از آنچه به او قرض می دهیم [ترجمه ترگمان]او یک لوبیا ندارد، به جز آنچه ما به او وام می دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Fill the shells with the shredded lettuce, bean mix and tuna.
[ترجمه گوگل]پوسته ها را با کاهوی خرد شده، مخلوط لوبیا و ماهی تن پر کنید [ترجمه ترگمان]صدف ها را با کاهو خرد شده، مخلوط لوبیا و ماهی تن پر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Serve with a red kidney bean salad.
[ترجمه amir1234] با سالاد لوبیا قرمز سرو کنید.
|
[ترجمه گوگل]با سالاد لوبیا قرمز سرو کنید [ترجمه ترگمان] با یه سالاد سیب زمینی سرخ خدمت کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Those may be the rules in baked bean retailing, squealed the suppliers, but books are different.
[ترجمه گوگل]ممکن است این قوانین در خردهفروشی لوبیا پخته باشد، که تامینکنندگان فریاد زدند، اما کتابها متفاوت هستند [ترجمه ترگمان]تامین کنندگان ممکن است قوانین خرده فروشی لوبیای پخته باشند، اما کتاب ها متفاوت هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. While whole bean prices more than doubled, gourmet coffee bars pushed up their prices by a far lower percentage.
[ترجمه گوگل]در حالی که قیمت دانه های کامل بیش از دو برابر شد، کافه های لذیذ قیمت های خود را با درصد بسیار پایین تری افزایش دادند [ترجمه ترگمان]در حالی که قیمت شکر بیش از دو برابر شده و قیمت قهوه قیمت آن ها را با درصد بسیار پایین افزایش داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• leguminous plant; small edible seed of the bean plant; beanlike seeds (i.e. coffee beans); small application program intended to perform a defined task (in the java internet programming language) hit on the head beans are the pods of a climbing plant, or the seeds that the pods contain, which are eaten as a vegetable. beans are also the seeds of various plants which are used for different purposes, for example to make drinks such as coffee or cocoa, or to produce oil. if someone is full of beans, they are very lively and full of energy and enthusiasm; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
در بیس بال وقتی توپ به سر کسی برخورد می کند اصطلاحا می گویند: The player got beaned
لوبیا، حبوبات مثال: She cooked a pot of beans for dinner. او یک قابلمه لوبیا برای شام پخت.
لوبیا bean نام علمی Phasaeolous vulgaris
جمله هم بگین دیه
● لوبیا ● دانه میوه ( مثل دانه کاکائو که برای ساخت شکلات استفاده میشه ) ● قسمت برجسته آلت تناسلی زن ( چوچول )
در بریتانیایی خودمانی، به چوچول میگن bean ( چوچول = کلیتوریس )
از خانواده ی حبوبات هستش به معنی *لوبیا*
Bean - shooter دروغگو، کسی که خیلی قُپی میاد
bean bag:صندلی راحتی
حبوبات، غلات، لوبیا، نخود
( در لفظ خودمانی آمریکایی ) چوچوله clitoris ، برجستگی لوبیا مانند قسمت خارجی آلت تناسلی زنانه که با مالش اون لذت جنسی با اوج میرسه و در نتیجه اورگاسم حاصل میشه
لوبیا گاهی اشاره به هسته درونی چیزی نیز ترجمه می شود