beaming

/ˈbiːmɪŋ//ˈbiːmɪŋ/

معنی: درخشان، پرتودار، بشاش
معانی دیگر: تابناک، پرتو افکن، (مجازی) درخشان (در اثر خرمی)، شاد، خوشرو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: beamingly (adv.)
• : تعریف: glowing with happiness; joyful.
متضاد: frowning
مشابه: radiant

جمله های نمونه

1. a beaming smile
لبخند درخشان

2. the beaming light of the morning sun
نور تابناک خورشید بامدادی

3. the beaming sun
خورشید تابناک

4. She was positively beaming with pleasure.
[ترجمه گوگل]او به طور مثبت از لذت می درخشید
[ترجمه ترگمان]او از خوشحالی لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He strides around the room beaming like a crazy man.
[ترجمه گوگل]او مثل یک مرد دیوانه با قدم زدن در اتاق می چرخد
[ترجمه ترگمان]او به اطراف اتاق قدم برمی دارد و مانند یک مرد دیوانه لبخند می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She came out of his office, beaming from ear to ear.
[ترجمه Mim] از دفتر او بیرون آمد و لبخند پهنی روی صورتش بود.
|
[ترجمه گوگل]او از دفتر او بیرون آمد، در حالی که از گوش به گوش می تابید
[ترجمه ترگمان]از دفترش بیرون آمد و از گوش به گوشش لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This involved beaming heartily at all newcomers to the carriage and exuding humour, warmth and trivial monologue.
[ترجمه گوگل]این شامل تابیدن صمیمانه به همه تازه واردان به کالسکه و تراوش طنز، گرمی و تک گویی بی اهمیت بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع، از ته دل، از همه تازه واردان به کالسکه، و exuding، گرم، گرم و خصوصی، لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One day Anna came in, all emotional, but beaming this time. Wonderful news!
[ترجمه گوگل]یک روز آنا وارد شد، همه احساساتی بود، اما این بار درخشان خبر شگفت انگیز!
[ترجمه ترگمان]روزی آنا وارد شد، همه احساساتی، اما این بار لبخند می زد خبر فوق العاده آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The men hammering it together had beckoned us, beaming, inviting inspection.
[ترجمه گوگل]مردانی که آن را با هم چکش می‌زدند، به ما اشاره کرده بودند، با نور می‌تابیدند و بازرسی را دعوت می‌کردند
[ترجمه ترگمان]مردان آن را با هم می کوبیدند و به ما اشاره می کردند، لبخند می زدند و از بازرسی دعوت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Just a short time before, they had been beaming with optimism.
[ترجمه گوگل]همین چند وقت پیش، آنها از خوش بینی پراکنده بودند
[ترجمه ترگمان]فقط کمی قبل از آن، آن ها از خوش بینی برخوردار شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yes, beaming, grinning like a shark.
[ترجمه گوگل]بله، می درخشد، مانند یک کوسه پوزخند می زند
[ترجمه ترگمان]بله، لبخند می زند، مثل شارک لبخند می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was beaming then, as she accepted the Olympic gold in Barcelona.
[ترجمه گوگل]او در آن زمان درخشید و طلای المپیک بارسلونا را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]زمانی که مدال طلای المپیک بارسلونا را پذیرفته بود، او لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Others showed beaming brides and grooms, looking, thanks to the copying process, like black-faced riverboat minstrels.
[ترجمه گوگل]دیگران عروس و دامادهای درخشانی را نشان می‌دادند که به لطف فرآیند کپی‌برداری، شبیه به قایق‌های رودخانه‌ای با چهره سیاه بودند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر به عروس و داماد لبخند می زدند، نگاه می کردند، به لطف فرآیند کپی کردن، مانند minstrels سیاه روی کشتی های روی رودخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her parents stood there beaming as she went up to receive the prize.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش در حالی که او برای دریافت جایزه بالا می‌رفت، در حالی که می‌درخشید ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش در آنجا ایستاده بودند و لبخند می زدند تا جایزه را بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخشان (صفت)
ablaze, bright, shining, luminous, shiny, stellar, phosphorescent, refulgent, beaming, starry, beamy, illustrious, luminescent, luminiferous, lucid, fulgent, glittery, luciferous, lightsome

پرتو دار (صفت)
asteriated, beaming, stellate

بشاش (صفت)
pleasing, merry, cheerful, heartsome, beaming, blithesome, rattling, canty, riant, eupeptic, roseate, jocund

تخصصی

[نساجی] چله پیچی - نورد پیچی - پیچیدن نخ تار به دور اسنو

انگلیسی به انگلیسی

• bright, shining, gleaming, radiant

پیشنهاد کاربران

بپرس