beamed


تیردار عمران : روى تیر نصب شده

جمله های نمونه

1. they beamed the ceiling
سقف را با تیرچه ساختند.

2. her face beamed with a smile
لبخندی بر صورتش درخشید.

3. radio messages beamed at the island
پیام های رادیویی که به سوی جزیره فرستاده شد

پیشنهاد کاربران

he beamed at Ralph
او با چهره ای باز رالف را نگریست
Beamed : نیش را تا بنا گوش باز کرد

بپرس