beam of light

جمله های نمونه

1. The torch sends out a powerful beam of light.
[ترجمه گوگل]مشعل پرتو قدرتمندی از نور می فرستد
[ترجمه ترگمان]مشعل پرتوی قوی از نور می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sun's gravitation was bending the beam of light.
[ترجمه گوگل]گرانش خورشید پرتو نور را خم می کرد
[ترجمه ترگمان]جاذبه خورشید پرتو نور را خم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The clouds parted and a beam of light fell on the field.
[ترجمه گوگل]ابرها از هم جدا شدند و پرتوی از نور بر زمین فرود آمد
[ترجمه ترگمان]ابرها از هم جدا شدند و پرتوی از نور بر زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A single beam of light radiated from the lighthouse.
[ترجمه گوگل]یک پرتو نور از فانوس دریایی ساطع شد
[ترجمه ترگمان]نور ضعیفی از فانوس دریایی ساطع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tiny beam of light flickered over the telephone - and back.
[ترجمه گوگل]پرتو کوچک نور روی تلفن - و برگشت
[ترجمه ترگمان]نور ضعیف نور روی گوشی تلفن چرخید و برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The beacon sends out a beam of light every thirty seconds.
[ترجمه گوگل]فانوس دریایی هر سی ثانیه یک پرتو نور می فرستد
[ترجمه ترگمان]فانوس دریایی هر سی ثانیه یک شعاع نور را می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A dazzling beam of light fell through the windows that looked out to the stables.
[ترجمه گوگل]باریکه نور خیره کننده ای از پنجره هایی که به اصطبل نگاه می کرد فرود آمد
[ترجمه ترگمان]نور خیره کننده نور از پنجره می تابید و به اصطبل می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beam of light on my fingers, white with dried mud.
[ترجمه گوگل]پرتو نور روی انگشتانم، سفید با گل خشک شده
[ترجمه ترگمان]پرتوی از نور روی انگشتانم، سفید با گل خشک شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Great golden ridges hung like curtains and our beam of light was swallowed in deep gulfs of blackness.
[ترجمه گوگل]برجستگی های طلایی بزرگ مانند پرده آویزان بود و پرتو نور ما در تنگه های عمیق سیاهی فرو رفت
[ترجمه ترگمان]صخره های بزرگ طلایی مثل پرده ها اویزان بودند و پرتو نور در سایه های عمیق سیاهی فرو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sam Oglethorpe's narrow beam of light showed it to be swinging open.
[ترجمه گوگل]پرتو باریک نور سام اوگلتورپ نشان داد که در حال باز شدن است
[ترجمه ترگمان]سام زیر نور ضعیف نور نور چراغ را روشن کرد و آن را باز کرد تا در را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The beam of light occults every so often.
[ترجمه گوگل]پرتو نور هر چند وقت یکبار پنهان می شود
[ترجمه ترگمان]شعاع نور از هر سو به این سو و آن سو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bell's photo phone was based on transmitting sound beam of light.
[ترجمه گوگل]تلفن عکس بل مبتنی بر انتقال پرتو صوتی نور بود
[ترجمه ترگمان]تلفن عکس بل مبتنی بر انتقال پرتو صوتی نور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He directed the tiny beam of light at the roof.
[ترجمه گوگل]او پرتو کوچک نور را به پشت بام هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]او نور ضعیفی را که در پشت بوم بود هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you see a beam of light coming through the thick fog?
[ترجمه گوگل]آیا پرتو نوری را می بینید که از میان مه غلیظ عبور می کند؟
[ترجمه ترگمان]شعاع نور رو می بینی که از میان مه غلیظ بیرون میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] باریکه نور - پرتو (باریکه ) نور - پرتو نور

انگلیسی به انگلیسی

• shaft of light, ray of light

پیشنهاد کاربران

The word **"beam"** has multiple meanings and uses in English, and it also has **derivatives** and **collocations**. Below is a breakdown of its derivatives, collocations, and examples in both **English** and **Farsi** with appropriate **emojis**.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### **Meanings of "Beam":**
1. **Noun:** A long, sturdy piece of wood or metal used in construction.
**Farsi:** تیر، شاه تیر
2. **Noun:** A line of light or energy ( e. g. , a laser beam ) .
**Farsi:** پرتو، شعاع
3. **Verb:** To smile brightly.
**Farsi:** لبخند زدن، خندیدن
- - -
### **Derivatives of "Beam":**
1. **Beaming** ( adjective/verb )
- **Meaning:** Smiling brightly or radiating light.
- **Farsi:** درخشان، خندان
- **Example:** She was beaming with joy.
**Farsi:** او از خوشحالی می درخشید. 😊
2. **Beamless** ( adjective )
- **Meaning:** Without beams or light.
- **Farsi:** بدون تیر، بدون پرتو
- **Example:** The beamless room felt dark and empty.
**Farsi:** اتاق بدون تیر تاریک و خالی به نظر می رسید. 🌑
3. **Beamy** ( adjective )
- **Meaning:** Full of beams or light; broad and cheerful.
- **Farsi:** پر از پرتو، شاد و گشاده
- **Example:** The beamy sunlight filled the room.
**Farsi:** نور خورشید پرتوافکن اتاق را پر کرد. ☀️
- - -
### **Collocations with "Beam":**
#### **1. Beam of Light**
- **Meaning:** A line of light.
- **Farsi:** پرتو نور
- **Example:** A beam of light shone through the window.
**Farsi:** یک پرتو نور از پنجره تابید. 🌈
#### **2. Laser Beam**
- **Meaning:** A concentrated beam of light used in lasers.
- **Farsi:** پرتو لیزر
- **Example:** The laser beam cut through the metal.
**Farsi:** پرتو لیزر فلز را برید. 🔪
#### **3. Wooden Beam**
- **Meaning:** A long piece of wood used in construction.
- **Farsi:** تیر چوبی
- **Example:** The wooden beam supported the roof.
**Farsi:** تیر چوبی سقف را نگه می داشت. 🏠
#### **4. Beam with Pride**
- **Meaning:** To smile proudly.
- **Farsi:** با غرور لبخند زدن
- **Example:** She beamed with pride after winning the award.
**Farsi:** او پس از بردن جایزه با غرور لبخند زد. 🏆
#### **5. Balance Beam**
- **Meaning:** A narrow wooden beam used in gymnastics.
- **Farsi:** تیر تعادل
- **Example:** The gymnast performed on the balance beam.
**Farsi:** ژیمناست روی تیر تعادل اجرا کرد. 🤸‍♀️
- - -
### **Example Sentences with "Beam":**
#### **As a Noun ( Structural ) :**
1. The beam in the ceiling was made of steel.
**Farsi:** تیر سقف از فولاد ساخته شده بود. 🏗️
2. They installed a wooden beam to strengthen the structure.
**Farsi:** آن ها یک تیر چوبی نصب کردند تا سازه را محکم کنند. 🪵
#### **As a Noun ( Light ) :**
3. The beam from the lighthouse guided the ships.
**Farsi:** پرتو فانوس دریایی کشتی ها را هدایت می کرد. 🚢
4. A beam of sunlight lit up the room.
**Farsi:** یک پرتو نور خورشید اتاق را روشن کرد. 🌞
#### **As a Verb ( Smiling ) :**
5. He beamed at his daughter’s graduation.
**Farsi:** او در مراسم فارغ التحصیلی دخترش لبخند می زد. 🎓
6. Her face beamed with happiness.
**Farsi:** چهره اش از خوشحالی می درخشید. 😊
Deepseek

یه نوری
A beam of light shone into the room and a police officer entered.
یه نوری داخل اتاق افتاد و مأمور وارد خونه شد.
پرتوی نور

بپرس