اسم ( noun )
• : تعریف: art or craft work with beads, or the beaded products themselves; beading.
- Doing beadwork can be tedious.
[ترجمه گوگل] انجام کار با مهره ممکن است خسته کننده باشد
[ترجمه ترگمان] انجام دادن beadwork میتونه خسته کننده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انجام دادن beadwork میتونه خسته کننده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her wedding dress has intricate beadwork.
[ترجمه گوگل] لباس عروس او دارای مهره های پیچیده است
[ترجمه ترگمان] لباس عروسی اون با beadwork پیچیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لباس عروسی اون با beadwork پیچیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید