be used to

جمله های نمونه

1. Zip disks could be used to store the equivalent of three music CDs.
[ترجمه گوگل]می توان از دیسک های فشرده برای ذخیره سازی معادل سه سی دی موسیقی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]دیسک های پستی را می توان برای ذخیره معادل سه سی دی موسیقی به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The large log basket can be used to tidy toys away.
[ترجمه گوگل]از سبد چوبی بزرگ می توان برای مرتب کردن اسباب بازی ها استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]سبد بزرگ چوبی را می توان برای تمیز کردن اسباب بازی ها استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Asbestos can be used to insulate a cooking stove.
[ترجمه گوگل]از آزبست می توان برای عایق کاری اجاق گاز استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Asbestos را می توان برای عایق کردن یک اجاق گاز استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Body language can also be used to attract members of the opposite sex.
[ترجمه گوگل]از زبان بدن نیز می توان برای جذب اعضای جنس مخالف استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی نیز می تواند برای جذب اعضای جنس مخالف مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The feedback will be used to modify the course for next year.
[ترجمه گوگل]بازخورد برای تغییر دوره برای سال آینده استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بازخورد برای اصلاح این دوره برای سال آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The article can be used to stimulate discussion among students.
[ترجمه گوگل]از این مقاله می توان برای تحریک بحث بین دانش آموزان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله می تواند برای تحریک بحث در میان دانشجویان به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This cream can be used to treat sundry minor injuries.
[ترجمه گوگل]از این کرم می توان برای درمان آسیب های جزئی مختلف استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این کرم می تواند برای درمان آسیب های خفیف استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The money will be used to repair faulty equipment.
[ترجمه گوگل]این پول صرف تعمیر تجهیزات معیوب می شود
[ترجمه ترگمان]این پول برای تعمیر تجهیزات معیوب مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A crane had to be used to haul the car out of the stream.
[ترجمه گوگل]برای بیرون آوردن ماشین از رودخانه باید از جرثقیل استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]یک جرثقیل باید برای حمل خودرو از جریان آب مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The proceeds from the sale will be used to repay the loan.
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از فروش صرف بازپرداخت وام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از فروش برای بازپرداخت این وام مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Steel cable will be used to replace worn ropes.
[ترجمه گوگل]برای جایگزینی طناب های فرسوده از کابل فولادی استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]کابل فولادی برای جایگزینی طناب های فرسوده به کار خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The proceeds will be used to improve the school playground.
[ترجمه گوگل]عواید حاصله صرف بهسازی فضای بازی مدرسه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]از این درآمد برای بهبود زمین بازی مدرسه استفاده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The revenue will be used to help pay for environmental improvements.
[ترجمه گوگل]این درآمد برای کمک به بهبود محیط زیست استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]از این درآمد برای کمک به پرداخت هزینه برای بهبود محیط زیست استفاده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. New circuit boards can be used to soup up existing machines.
[ترجمه گوگل]از بردهای مدار جدید می توان برای آماده کردن ماشین های موجود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]تخته های مدار جدید را می توان برای سوپ ماشین های موجود مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Computer software can be used to simulate conditions on the sea bed.
[ترجمه گوگل]برای شبیه سازی شرایط بستر دریا می توان از نرم افزارهای کامپیوتری استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]نرم افزار رایانه ای می تواند برای شبیه سازی شرایط بس تر دریا مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be accustomed to, be familiar with

پیشنهاد کاربران

● used to sth: کاری یا چیزی که قبلا انجام میشده و به جور عادت قبلی
He used to see visit his grandma
قبلنا میرفت به دیدن مادر بزرگش
● be used to: عادتی که الان وجود داره
my children are used to get up late
...
[مشاهده متن کامل]

بچه هام عادت دادن دیر پاشن
● get used to: عادت کردن به انجام کاری
I'm getting used to this city
دارم به این شهر عادت میکنم
□ use to نیستا عزیزان، used to هست
اما اگر مثلا منفی یا سوالی بشه در گذشته میشه use to
I didn't use to play football
عادت نداشتم فوتبال بازی کنم

used to یعنی کاری که قبلا عدت داشتم اما be used to یعنی کاری که الان عادت دارم
عادت کردن
You will use to it بهش عادت میکنی
کاری که قبلا انجام میشده الان انجام نمیشه
subject use to
کاری که قبلا انجام میشده هنوز ادامه داره
Subject am, is, are used to
عادت داشتن به
آشنا بودن با
استفاده می شود برای. . . . . . . . عادت داشتن به
be accustomed to

بپرس