be tied up

جمله های نمونه

1. I've got a feeling that the death may be tied up with his visit in some way.
[ترجمه گوگل]من این احساس را دارم که مرگ ممکن است به نوعی با دیدار او مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که مرگ ممکن است به طریقی با او سر و کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I can't see you tomorrow - I'll be tied up all day.
[ترجمه هلنا] فردا نمیتونم شما رو ببینم، تمام روز وقتم پُره
|
[ترجمه ترانه] منم نمیتونم فردا ببینم تون، تمام روز مشغول هستم
|
[ترجمه Pinky] فردا نمیتونم ببینمتون، تموم روز سرم شلوغه
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم فردا شما را ببینم - تمام روز در بند خواهم بود
[ترجمه ترگمان]فردا نمی توانم شما را ببینم - تمام روز را بسته خواهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That it's unnatural for people to be tied up together in families for years and years.
[ترجمه گوگل]این غیر طبیعی است که افراد سال ها و سال ها در خانواده ها به هم گره بخورند
[ترجمه ترگمان]این غیر طبیعی است که مردم سال ها و سال ها در خانواده ها گره خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trouble is, he's going to be tied up with all this now.
[ترجمه گوگل]مشکل این است که او اکنون با همه اینها گره خورده است
[ترجمه ترگمان]مشکل اینجاست که حالا با همه این ها دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Capital funds will be tied up for a long time.
[ترجمه گوگل]وجوه سرمایه برای مدت طولانی بسته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سرمایه سرمایه برای مدتی طولانی بسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All the loans would be tied up for between five and ten years in the courts.
[ترجمه گوگل]تمام وام ها بین پنج تا ده سال در دادگاه ها بسته می شود
[ترجمه ترگمان]همه وام ها برای مدت پنج تا ده سال در دادگاه ها بسته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm afraid I 'll be tied up tomorrow at ten.
[ترجمه گوگل]می ترسم فردا ساعت ده بهم ببندن
[ترجمه ترگمان]متاسفانه فردا ساعت ده بسته خواهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We've nearly finished, but there are still a few loose ends to be tied up .
[ترجمه گوگل]ما تقریباً کارمان را تمام کرده‌ایم، اما هنوز چند انتهای شل وجود دارد که باید بسته شوند
[ترجمه ترگمان]تقریبا کارمان تمام است، اما هنوز چند تا مهره شل هست که باید بسته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After all there were other strands to the case, loose ends which needed to be tied up.
[ترجمه گوگل]از این گذشته، رشته‌های دیگری نیز در قاب وجود داشت، انتهای شل که باید بسته می‌شد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه رشته رشته رشته رشته رشته شده بود که باید بسته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No more than 10 percent of total investment to be tied up in any one company.
[ترجمه گوگل]نباید بیش از 10 درصد از کل سرمایه گذاری در یک شرکت محدود شود
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۰ درصد کل سرمایه گذاری باید در یک شرکت بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cow ecology a 6 - square - meter area of support stable, and can not be tied up support.
[ترجمه گوگل]محیط زیست گاو 6 - متر مربع از حمایت پایدار است، و نمی تواند گره خورده تا حمایت
[ترجمه ترگمان]Cow یک منطقه ۶ متر مربعی از ثبات است و نمی تواند با پشتیبانی گره بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By utilizing the irreversibility of the rotation of the ratchet, the cargo can be tied up.
[ترجمه گوگل]با استفاده از برگشت ناپذیری چرخش جغجغه، می توان محموله را بسته کرد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از برگشت ناپذیری تغییر شکل، کالا می تواند بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Still the loose ends of the war need to be tied up.
[ترجمه گوگل]با این حال، نقاط سست جنگ باید گره خورده باشد
[ترجمه ترگمان]هنوز باقی مونده جنگ باید بسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be occupied with a particular obligation, be committed to something

پیشنهاد کاربران

to be tied up – to be busy doing something; to be unable to do something
because one has to finish something else first
* Chandy wanted to have lunch with Kevin, but she was tied up with her work and
wasn’t able to meet him at the restaurant.
دستم بنده /دستم گیره
مشغول بودن
درگیر انجام کاری بودن بطوریکه قادر به انجام کار دیگری نبودن

بپرس