be put through the mill

انگلیسی به انگلیسی

• be worn out from difficult exercises; endure difficult experiences, suffer

پیشنهاد کاربران

Be put or go through the mill – meaning:
having unpleasant experience or ordeal; to have a lot of problems or difficulties.
دوران سختی را پشت سر گذاشتن؛ سختی کشیدن؛ کار کشته شدن؛ تجربه ناخوشایند داشتن؛ آزمایش سخت شدن
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
Many people who have been divorced have been through the mill psychologically.
بسیاری از افرادی که طلاق گرفته اند، از نظر روان شناختی تجربه ی ناخوشایندی را پشت سر گذاشته اند.
Example 2: 👇
We have been through the mill, but it has been worth the fight.
سختی زیادی کشیده ایم، اما ارزش مبارزه را داشته است.
Example 3: 👇
Changing his job seems to have put him through the mill a bit.
به نظر می رسد که تغییر شغل کمی برایش سخت و ناخوشایند بوده است.
Example 4: 👇
They've been ( put ) through the mill in the months since their father died.
آنها دوران سختی را از زمان مرگ پدرشان پشت سر گذاشته اند.
Example 5: 👇
MRS BOYLE: Come on, Johnny, till I introduce you to Mr. Bentham. ( To Bentham ) my son, Mr. Bentham; he’s after going through the mill. He was only a chiselur ( informal, Ireland, 20th - century inner - city Dublin slang: A child ) of a Boy Scout in Easter Week, when he got hit in the hip; and his arm was blown off in the fight in O’Connell Street.
* Juno and the Paycock - a play by Sean O’Casey
خانم بویل: بیا جانی تا آقای بنتام را به تو معرفی کنم. ( به بنتام ) پسرم آقای بنتام. او دوران سختی را پشت سر گذاشته است ( یا تجربه تلخی داشته است ) . وقتی در هفته عید پاک از ناحیه ران مورد اصابت قرار گرفت و دستش را در یک انفجار در جنگ خیابانی در اوکانل از دست داد، جانی تنها یک پیشاهنگ پسر بود.
* متن انتخابی: از نمایشنامه ی #جونو و پیکاک، # اثر شان اُکِیسی
فیلمی هم بر اساس این نمایشنامه به کارگردانی آلفرد هیچکاک ساخته شده است.

be put through the mill
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/go-through-the-mill

بپرس