be out of it

پیشنهاد کاربران

۱. بیهوش بودن، ( در اثر مصرف الکل یا مواد یا . . . ) از حال عادی خارج بودن به طوری که متوجه اتفاقات اطراف نشوی
۲. بی خبر بودن/ ماندن
بیرون از چیزی بودن
Not have something anymore
نداشتن چیزی
نوعی فعل امر ، بیرون باش، نداشتن
از قضیه ای پرت بودن

بپرس