عبارت **"be one's own person"** به معنای **داشتن شخصیت مستقل، خودمختاری و تصمیم گیری بر اساس باورها و ارزش های خود** است.
- وقتی می گوییم کسی **"be their own person"** یعنی آن فرد تحت تأثیر دیگران قرار نمی گیرد و به جای پیروی کورکورانه، راه و سبک زندگی خاص خود را دارد.
... [مشاهده متن کامل]
- این عبارت نشان دهنده استقلال فکری، اعتماد به نفس و توانایی تصمیم گیری مستقل است.
- معمولاً به عنوان یک ویژگی مثبت و ارزشمند در نظر گرفته می شود.
- - -
## مثال ها
- *She doesn’t follow trends blindly; she likes to be her own person. *
( او کورکورانه از مد پیروی نمی کند؛ دوست دارد شخصیت مستقل خودش را داشته باشد. )
- *It’s important for teenagers to learn how to be their own person. *
( برای نوجوانان مهم است که یاد بگیرند چگونه شخصیت مستقل خودشان باشند. )
- *He’s always been his own person, making choices based on what he truly believes. *
( او همیشه شخصیت مستقلی داشته و تصمیماتش را بر اساس باورهای واقعی اش می گیرد. )
- - -
## معادل های فارسی
- مستقل بودن
- خودمختار بودن
- داشتن شخصیت مستقل
- راه خود را رفتن
- وقتی می گوییم کسی **"be their own person"** یعنی آن فرد تحت تأثیر دیگران قرار نمی گیرد و به جای پیروی کورکورانه، راه و سبک زندگی خاص خود را دارد.
... [مشاهده متن کامل]
- این عبارت نشان دهنده استقلال فکری، اعتماد به نفس و توانایی تصمیم گیری مستقل است.
- معمولاً به عنوان یک ویژگی مثبت و ارزشمند در نظر گرفته می شود.
- - -
## مثال ها
( او کورکورانه از مد پیروی نمی کند؛ دوست دارد شخصیت مستقل خودش را داشته باشد. )
( برای نوجوانان مهم است که یاد بگیرند چگونه شخصیت مستقل خودشان باشند. )
( او همیشه شخصیت مستقلی داشته و تصمیماتش را بر اساس باورهای واقعی اش می گیرد. )
- - -
## معادل های فارسی
- مستقل بودن
- خودمختار بودن
- داشتن شخصیت مستقل
- راه خود را رفتن
آدم خود بودن، در قید و محدودیت کسی قرار نداشتن، تحت تاثیر کسی نبودن.