توی نخ کسی بودن
زاغ سیاه کسی رو چوب زدن
کسی را زیر نظر داشتن
زاغ سیاه کسی رو چوب زدن
کسی را زیر نظر داشتن
امار کسیو داشتن
I'm on to you
امارتو دارم
امارتو دارم
دست کسی رو شدن
از نیت کسی آگاه شدن
دست کسی را خواندن
از نیت کسی آگاه شدن
دست کسی را خواندن
از اشتباه یا خلاف کسی باخبر بودن
از رفتار کسی باخبر بودن
به کسی درمورد چیزی مشکوک بودن
به کسی درمورد چیزی مشکوک بودن
زاغ سیاه کسی را چوب زدن